ابزار تلگرام

آپلود عکسابزار تلگرام برای وبلاگ

بایگانی مرداد ۱۳۹۴ :: آ خدا ( وب مهربانی )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

( مطلب نداری بردار ؛ مطلب داری بذار )

آ خدا ( وب مهربانی )

برای اولین بار
- بعد از دیوار مهربانی و طاقچه مهربانی -
اینک :
« وب مهربـــــــــــانی »
مطلـــــب داری بــــــــــذار
مطلــــب نداری بــــــــــــردار
( مطالب دوستان به اسم خودشان منتشر خواهد شد.
ترجیحا مطالبی متناسب با آ خدا )

*******************************
*******************************
تذکر:
لزوما داستان ها و خاطراتی که در این وبلاگ نوشته میشن مربوط به زمان حال نیست بلکه تجربیات تبلیغی سال ها ومحلات مختلف بنده و بعضا همکاران بنده است و حتی در مواردی پیاز داغ قضیه هم زیادتر شده تا جاذبه لازم را پیدا کنه.
بنابراین خواننده محترم حق تطبیق این خاطرات بر محل تبلیغی فعلی حقیر رو ندارد...

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین نظرات
پیوندها
پیوندهای روزانه

۹۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۴ ثبت شده است

یار غار

يكشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۳۰ ب.ظ

إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِینَ کَفَرُوا ثَانِیَ اثْنَیْنِ إِذْ هُمَا فِی الْغَارِ إِذْ یَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَکِینَتَهُ عَلَیْهِ وَأَیَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ کَلِمَةَ الَّذِینَ کَفَرُوا السُّفْلَى وَکَلِمَةُ اللَّهِ هِیَ الْعُلْیَا وَاللَّهُ عَزِیزٌ حَکِیمٌ (40) توبه -

اگر او را یارى نکنید خداوند (او را یارى خواهد کرد همانگونه که در مشکلترین ساعات او را تنها نگذارد) آن هنگام که کافران او را (از مکه ) بیرون کردند در حالى که دومین نفر بود (و یکنفر همراه او بیش نبود) در آن هنگام که آن دو در غار بودند و او به همسفر خود مى گفت غم مخور خدا با ماست ! در این موقع خداوند سکینه (و آرامش ) خود را بر او فرستاد و با لشکرهائى که مشاهده نمى کردید او را تقویت نمود و گفتار (و هدف ) کافران را پائین قرار داد (و آنها را با شکست مواجه ساخت ) و سخن خدا (و آئین او) بالا (و پیروز) است و خداوند عزیز و حکیم است.


خداوند پیامبرش را در حساسترین لحظات تنها نگذارد.

در آیات گذشته روى مسأله جهاد در برابر دشمن از چند راه تأکید شده بود، از جمله این که گمان نکنید اگر شما خود را از جهاد و یارى پیامبر کنار بکشید کار او و اسلام زمین مى ماند.

آیه مورد بحث این موضوع را تعقیب کرده ، مى گوید: (اگر او را یارى نکنید خدائى که در سختترین حالات و پیچیده ترین شرائط او را به شکل معجز آسائى یارى کرد قادر است باز از او حمایت کند) (الا تنصروه فقد نصره الله )

و آن زمانى بود که مشرکان مکه توطئه خطرناکى براى نابود کردن پیامبر چیده بودند و تصمیم نهائى پس از مقدمات مفصلى بر این قرار گرفت که عده زیادى شمشیر زن از قبائل مختلف عرب خانه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را شبانه در حلقه محاصره قرار دهند و صبحگاهان دسته جمعى به او حمله کنند و او را در بسترش از دم شمشیرها بگذرانند.

پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) که به فرمان خدا از این جریان آگاه شده بود آماده بیرون رفتن از مکه و هجرت به (مدینه ) شد، اما نخست براى این که کفار قریش به او دست نیابند به (غار ثور) که در جنوب مکه قرار داشت و در جهت مخالف جاده مدینه بود پناه برد در این سفر ابوبکر نیز همراه پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بود.

دشمنان کوشش فراوانى براى یافتن پیامبر کردند ولى مایوس و نومید بازگشتند و پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) پس از سه شبانه روز توقف در غار و اطمینان از بازگشت دشمن ، شبانه از بیراهه به سوى مدینه حرکت کرد، و بعد از چندین شبانه روز سالم به مدینه رسید و فصل نوینى در تاریخ اسلام آغاز شد.


آیه فوق اشاره به یکى از حساسترین لحظات این سفر تاریخى کرده مى گوید (خداوند پیامبرش را یارى کرد، در آن هنگام که کافران او را بیرون کردند) (اذ اخرجه الذین کفروا).

البته قصد کفار بیرون کردن او از (مکه ) نبود، بلکه تصمیم به کشتن او داشتند، ولى چون نتیجه کارشان بیرون رفتن پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) از مکه شد این نسبت به آنها داده شده است .

سپس مى گوید: این در حالى بود که او دومین نفر بود (ثانى اثنین ) اشاره به اینکه جز یک نفر همراه او نبود و این نهایت تنهائى او را در این سفر پر خطر نشان مى دهد و همسفر او ابوبکر بود.

(به هنگامى که دو نفر به غار، یعنى (غار ثور) پناه بردند) (اذ هما فى الغار).

در آن موقع ترس و وحشت ، یار و همسفر پیامبر را فرا گرفت و پیامبر او را دلدارى داد (و گفت : غم مخور خدا با ما است ) (اذ یقول لصاحبه لا تحزن ان الله معنا).

(در این هنگام خداوند روح آرامش و اطمینان را که در لحظات حساس و پر خطر بر پیامبرش نازل مى کرد بر او فرستاد) (فانزل الله سکینته علیه ).

(و او را با لشکرهائى که نمیتوانستید آنها را مشاهده کنید، یارى کرد) (و ایده بجنود لم تروها).

این نیروهاى غیبى ممکن است اشاره به فرشتگانى باشد که حافظ پیامبر در این سفر پر خوف و خطر بودند، و یا آنها که در میدان جنگ (بدر) و (حنین ) و مانند آن به یارى او شتافتند.

اشاره به اینکه توطئه هاى آنها در هم شکست ، آئین خرافیشان در هم پیچیده (و سرانجام برنامه و هدف و مکتب کفار را پائین قرار داد و برنامه و گفتار الهى در بالا قرار گرفت ) (و جعل کلمة الذین کفروا السفلى و کلمة الله هى العلیا)

چرا چنین نشود در حالى که (خداوند هم قادر است و هم حکیم و دانا)، با حکمتش راههاى پیروزى را به پیامبرش نشان مى دهد و با قدرتش او را یارى مى کند (و الله عزیز حکیم ).


داستان یار غار

ماجراى مصاحبت (ابوبکر) با پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در این سفر و اشارات سر بسته اى که در آیه فوق به این موضوع شده در میان مفسران شیعه و اهل تسنن بحثهاى مختلفى برانگیخته است .

بعضى راه افراط را پوئیده اند و بعضى راه تفریط را.

(فخر رازى ) در تفسیر خود با تعصب خاصى کوشش کرده که دوازده فضیلت ! براى (ابوبکر) از آیه فوق استنباط کند و براى تکثیر عدد، آسمان و ریسمان را به هم بافته ، به طورى که پرداختن به شرح آن شاید مصداق اتلاف وقت باشد.

بعضى دیگر نیز اصرار دارند که مذمتهاى متعددى از آیه استفاده مى شود.

نخست باید دید که آیا کلمه (صاحب ) دلیل بر فضیلت است ؟ ظاهرا چنین نیست زیرا از نظر لغت (صاحب ) به معنى (همنشین ) و (همسفر) به طور مطلق است ، اعم از اینکه این همنشین و همسفر شخص خوبى باشد یا بدى ، چنانکه در آیه 37 سوره (کهف ) در داستان آن دو نفر که یکى با ایمان و خداپرست و دیگرى بى ایمان و مشرک بود مى خوانیم : قال له صاحبه و هو یحاوره ا کفرت بالذى خلقک من تراب : (رفیقش به او گفت : آیا به خدائى که تو را از خاک آفریده کافر شدى

بعضى نیز اصرار دارند که ضمیر (علیه ) در جمله (فانزل الله سکینته علیه ) به (ابوبکر) باز مى گردد، زیرا پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نیاز به سکینه و آرامش نداشت ، بنابراین نزول سکینه و آرامش براى همسفر او (ابوبکر) بود.

در حالى که با توجه به جمله بعد که مى گوید: (و ایده بجنود لم تروها): (او را با لشکرى نامرئى یارى کرد و با توجه به اتحاد مرجع ضمیرها روشن مى شود که ضمیر (علیه ) نیز به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) بر مى گردد.

و این اشتباه است که ما تصور کنیم سکینه مربوط به موارد حزن و اندوه است ، بلکه در قرآن کرارا مى خوانیم که سکینه بر شخص پیامبر نازل گشت هنگامى که در شرائط سخت و مشکلى قرار داشت ، از جمله در آیه 26 همین سوره در جریان جنگ حنین مى خوانیم : (ثم انزل الله سکینته على رسوله و على المؤ منین ) (خداوند سکینه و آرامش را در آن شرائط سخت بر پیامبرش و بر مؤ منان نازل کرد و نیز در آیه 26 سوره (فتح ) مى خوانیم : (فانزل الله سکینته على رسوله و على المؤ منین ) در حالى که در جمله هاى قبل در این دو آیه هیچگونه سخنى از حزن و اندوه به میان نیامده است بلکه سخن از پیچیدگى اوضاع به میان آمده .

در هر حال آیات قرآن نشان مى دهد که نزول سکینه به هنگام مشکلات سخت صورت مى گرفته و بدون شک پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در (غار ثور) لحظات سختى را مى گذراند.

و عجیبتر اینکه بعضى گفته اند جمله (ایده بجنود لم تروها) به (ابوبکر) باز مى گردد!!

در حالى که تمام بحث این آیه بر محور یارى خداوند نسبت به پیامبر دور میزند و قرآن مى خواهد روشن کند که پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) تنها نیست و اگر یاریش نکنید خدا یاریش خواهد کرد چگونه کسى را که تمام بحث بر محور او دور میزند رها ساخته ، و به سراغ کسى مى روند که به عنوان تبعى از او بحث شده است این سخن نشان مى دهد که تعصبها مانع از آن شده که حتى به معنى آیه توجه شود

- تفسیر نمونه -

____________________________________________________________________________________


چند سؤ ال و جواب


Oسؤ ال : آیا همراهى ابوبکر، براى دفاع از جان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله بود؟

پاسخ : یک پیرمرد در برابر بسیج عمومى مشرکان ، چه دفاعى مى توانست بکند؟


O سؤ ال : اطلاق کلمه ى ((صاحبِ پیامبر)) در آیه به ابوبکر، نشان لیاقت او براى جانشینى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله نیست ؟

پاسخ : کلمه ى صاحب ، مفهوم لایق ندارد. گاهى دو نفر با دو فکر و سلیقه و روش متفاوت ، مصاحب مى شوند. چنانکه در آیه 37 کهف مى خوانیم : ( قال له صاحبه وهو یحاوره ) با آنکه میان آن دو نفر تفاوت بسیار بود.


O سؤ ال : اینکه از میان همه ى اصحاب ، تنها ابوبکر با پیامبر بود، آیا این بالاترین ارزش براى او نیست ؟

پاسخ : همان شب ، على علیه السّلام هم در بستر پیامبر خوابید. ابوبکر آن شب به خاطر وظیفه ، همراه پیامبر بود. دو نفر دو وظیفه انجام دادند.


O سؤ ال : ترس ابوبکر بر جان خودش بود یا بر جان پیامبر صلّى اللّه علیه و آله ؟

پاسخ : اگر بر جان پیامبر نیز ترسیده ، وظیفه ى هر مسلمان است که در موقع خطر، نگران حال رهبر باشد.


O سؤ ال : اصحاب کساء که فضیلت دارند، پنج نفر بودند و اصحاب غار دو نفر، آیا این خصوصى تر و مهم تر نیست ؟

پاسخ : دعاهاى پیامبر صلّى اللّه علیه و آله براى اصحاب کساء که اهل بیت او بودند ؛ و در تشهّد هر نماز هر شب و روز و همیشه و همه جا، بر مسلمانان واجب است بر آنان صلوات بفرستند، حساب این دو صحنه را از هم جدا مى کند.


O سؤ ال : در این آیه پیامبر مى فرماید: (انّ اللّه معنا)، پس ‍ خدا با ابوبکر است . آیات دیگر، خدا را با متّقین و محسنین مى داند. پس او نیز از متّقین و محسنین است ؟

پاسخ : مادامى که انسان در مدار احسان و تقوا باشد، خدا با اوست ، ولى اگر از مدار خارج شد، مشمول لطف خدا نیست . باید دید مسیر حرکت ها، موضعگیرى ها، عکس العمل در برابر غدیر خم و بیعت به کجا انجامید؟!


O سؤ ال : آیه مى فرماید: خدا بر او (ابوبکر) آرامش نازل کرد، آیا این امتیاز نیست ؟

پاسخ : در این آیه ، پنج ضمیر است که همه به پیامبر بر مى گردد، چگونه در این بین ضمیر ((علیه )) به ابوبکر برگردد؟!


پیام ها :


1- اسلام وابسته به حمایت ما نیست ، حامى اسلام خداست . پس به نصرت خود مغرور نشویم . (الاّ تنصروه )


2- خداوند پیروزى مسلمین را در تبوک تضمین کرد. (الاّ تنصروه فقد نصره اللّه )


3- پیروزى هاى مسلمین ، نمونه اى از قدرت الهى است . (على کلّ شى ء قدیر الاّ تنصروه فقد نصره اللّه )


4- خروج پیامبر از مکّه ، به خاطر جوّ ارعاب وتحت فشار قرار دادن کفّار بود. (اخرجه الذین کفروا)


5- اگر خدا اراده فرماید، اشرف المخلوق (پیامبر صلّى اللّه علیه و آله ) را با اوهن البیوت (تار عنکبوت ) حفظ مى کند. (اذ هما فى الغار...)


6- آرامش و اطمینان ، هدیه ى الهى است و با ابزار مادّى فراهم نمى شود. (فانزل اللّه سکینته )


7- فرشتگان به فرمان خدا، مؤ منان را امداد مى کنند. (ایّده بجنودٍ لم تروها)


8- هجرت ، سبب عزّت اسلام و فروپاشى کفر است . (اخرجه ... کلمة اللّه هى العلیا)


9- اراده ى خداوند، برتر از هر اراده و خواسته اى است . (کلمة اللّه هى العلیا)


10- نیروهاى استکبارى ، در مقابل مؤ منانى که سکینه و اطمینان دارند، با همه ى تخصّص ها و امکاناتشان عاجزند. (جعل کلمة الذین کفروا السفلى )


11- عزّت و اعتلاى کلمة اللّه و خنثى شدن توطئه هاى کفّار، نمودى از عزّت و حکمت خداوند است . (فقد نصره اللّه ... انّ اللّه عزیز حکیم )

- تفسیر نور -

یک درخت ، چهل درخت

يكشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۵۱ ق.ظ

 

سم ون آکن، از استادان خوش ذوق رشته مجسمه سازی در دانشگاه سیراکیوز نیویورک در اقدامی جالب و ابتکاری با بهره گیری از روش پیوند، موفق به پرورش درختی عجیب شده است که می تواند بیش از 40 نوع میوه هسته دار مختلف از هلو تا زردآلو، شلیل و بادام تولید کند.

به گزارش فرادید، ون آکن در سال های متمادی، جوانه هایی از گونه های مختلف گیاهان را به درختی که به عنوان درخت پایه از آن نام برده، پیوند زده است. با آغاز فصل بهار جوانه هایی به رنگ بنفش، سفید و صورتی این درخت چهل میوه را می پوشاند و با آغاز فصل تابستان روی این درخت زیبا بیش از 40 نوع میوه مختلف تولید می شود.
 
این هنرمند در گفت وگو با نشنال جئوگرافیک می گوید: یکی از اهداف مورد نظر برای تولید درختی با چنین ویژگی هایی این است که بتوان در محیط های عمومی این درخت زیبا را به نمایش گذاشت. وقتی مردم آن را از نزدیک می بینند، آنچه بیش از هر ویژگی دیگری توجه ها را به خود جلب می کند انواع مختلف برگ ها با شکل ها و رنگ های گوناگون آن است. این درخت گل ها و برگ های زیبایی دارد و می توان آن را به یک رنگین کمان زیبا تشبیه کرد. این هنرمند نسخه های متعددی از این درخت را تولید کرده که در موزه ها، مراکز اجتماعی و مجموعه های خصوصی در آمریکا کاشته شده است.


اگه بهت برنمیخوره ... یه پاتو بردار !!

شنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۴۶ ب.ظ
یه پاتو بردار ...!
دو تا قایق کنار هم ایستاده بودن که یکی پشت جبهه می رفت یکی سمت عملیاتی بی بازگشت !!
راوی می گفت : دو دل بودم؛ یه پام تو این قایق بود یه پام تو اون قایق.
شهید (که اسم اش خاطرم نیست) به راوی می گه : یه پا تو بردار!..

.
حالا هم یکی باید پیدا بشه تا به بعضی از ما بگه : یه پاتو بردار ...
بگه : تویی که پیش از ماه رمضون یخچالت رو از گوشت و مرغ پر کردی !! از طرفی به هیچ مرجعی هم اعتقاد نداری !!
ولی روز عید فطر منتظری ببینی مراجع چی تصمیم می گیرن تا بفهمی چند کیلو گندم باید فطریه بدی!...یه پا تو بردار !!
‌.
تویی که می‌گی اسلام مال ۱۴۰۰ سال پیشه، ولی ارثیه خواهرت رو نصف دادی، یه پاتو بردار ...
.
آهای خانم ! خواهرم ! تویی که هم می‌خوای امتیاز زن شرقی رو داشته باشی و مهریه‌ات رو بگیری و هم از مزایای زن غربی بهره مند باشی؛ ولی به جای مشارکت در تولید، هفته‌ای یه بار فیس بوک شوهرت رو چک می‌کنی، یه پا تو بردار ...
.
داداشم ... نمی تونی یه زن باربی بگیری و هر روز برات (میزان پلی) کنه و در عین حال بوی قرمه سبزی تو راهروی خونه‌ات بپیچه و بدون اجازه‌ات خرید نره و ... ولی با هم بشینید اندر وصف سکوت سمفونی بتهون صحبت کنید ...یه پاتو بردار ...
.
روشنفکر امروز ! دانشجوی دیروز ! نمی‌تونی برای رسیدن به دوره‌ی تحصیلی بالاتر، جزوه هات رو از هم اتاقیت قایم کنی و الان تو شبکه های اجتماعی اندر وصف خساست ایرانی ها و open بودن خارجی ها سر به فیس بوک بکوبی ! تو هم یه پاتو بردار ...
.
استاد گرامی، پژوهشگر ارجمند ! شما هم نمی تونی تابلوی جمله‌ی ( قلم علما افضل من دما شهدا) رو روی دیوار خونه‌ی ۴۰۰ متریت بکوبی، در حالی که افزایش حقوق استاد تمومیت، از مقالات دانشجوآت بدست اومده، با عرض پوزش شما هم یه پاتو بردار ...
.
حاجی بازاری دیروز و بیزینس ‌من امروز، تویی که عمرا بتونی رادیکال ۴/۲ رو حساب کنی، اینکه بخوای از احترام یه دانشگاهی برخوردار بشی ...شما حتما یه پاتو بردار ...
.
نماینده‌‌ی عزیز ! تویی که پول تبلیغات میلیاردیتو "هِبِه" گرفتی؛ نمی‌تونی بعدا رانت ندی و عضو کمیته حقیقت یاب اختلاس باشی ! اگه بهت بر نمی‌خوره شما هم یه پاتو بردار ...
.
آدم هایی که می‌خوان تو هر دو تا قایق باشن، کارشون مثل راننده خودرویی می مونه که هم راهنما به چپ می زنه هم به راست ! و پشت سریه حتما می‌فهمه حال راننده خوب نیست ...
.
ما خیلی وقتا حالمون خوب نیست!
منبع:
پارسینه

مطالبات رهبری در مذاکرات هسته ای

شنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۴۳ ب.ظ
30 رهنمود رهبر معظم انقلاب در مذاکرات هسته‌ای

بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار جمعی از مداحان در بیستم فرودین ماه سال جاری را می‌توان منشوری از رهنمودهای معظم‌له در برهه‌ی کنونی مذاکرات هسته‌ای برشمرد. این رهنمودها پس از محوریابی در چهار دسته‌ی کلی الف- وضعیت بیانیه سوئیس، ب- اصول و مبانی کلی در مذاکرات هسته‌ای، ج- توصیه‌هایی به مذاکره‌کنندگان و مردم و د- خطوط قرمز مذاکرات آتی؛ قابل‌طبقه‌بندی است.

برای مطالعه دقیق‌تر و مداقه بیشتر بر روی جزئیات این بیانات مهم و راهبردی، محوریابی و طبقه‌بندی موضوعی این بخش از بیانات معظم‌له در خصوص مذاکرات هسته‌ای، تقدیم به مخاطبان می‌گردد:

 

الف- وضعیت بیانیه سوئیس:

1- بیانیه سوئیس، الزام‌آور نیست:

رهبر معظم انقلاب اسلامی، در این خصوص که چرا پس از انتشار بیانیه سوئیس (لوزان) موضعی اتخاذ نکرده‌اند، می‌فرمایند: «جواب این است که جایی برای موضع‌گیری وجود نداشته است. مسئولین ما، مسئولین هسته‌ای، مباشرین کار به ما دارند میگویند هنوز کاری انجام نگرفته، هیچ‌چیز الزام‌آوری بین دو طرف نگذشته است؛ چه موضع‌گیری‌ای؟ اگر از من بپرسند شما موافقید یا مخالف، میگویم نه موافقم، نه مخالف؛ چون هنوز اتّفاقی نیفتاده است؛ هنوز کاری نشده.» از این جمله به‌خوبی روشن می‌گردد که از نظر جمهوری اسلامی ایران، بیانیه مذکور به‌هیچ‌عنوان الزام‌آور نیست.»

 

2- چالش اصلی در مرحله آتی و بر سر جزئیات است:

«همه‌ی مشکل بر سر آن جزئیّاتی است که بنا است بنشینند و یکایکِ آن‌ها را بحث کنند؛ این را خود مسئولین هم گفته‌اند؛ هم به ما گفته‌اند، هم در مصاحبه‌هایشان به مردم این را گفته‌اند؛ همه‌ی مشکل بعد از این است. ممکن است طرف مقابل که یک‌طرف لجوج، بدعهد، بدمعامله، اهل دبّه در آوردن، اهل چک‌وچانه کردن، اهل از پشت خنجر زدن و اهل این‌جور کارها و سیاه‌کاری‌ها است، سرِ جزئیّات بخواهد کشور ما را، ملّت ما را، مذاکره‌کنندگان ما را در یک دایره‌ای محصور کند؛ ما هنوز هیچ‌چیز در اختیار نداریم، هیچ الزامی به‌وجود نیامده است.»

 

3- بیانیه سوئیس تضمین‌کننده اصل توافق، محتوا و به نتیجه رسیدن آن نیست:

«اینکه حالا تبریک میگویند، به بنده تبریک میگویند، به دیگران تبریک میگویند، بی‌معنی است، چه تبریکی؟ آنچه تاکنون انجام‌گرفته است نه اصل توافق و مذاکره‌ی منتهی به توافق را تضمین می‌کند، نه محتوای توافق را تضمین می‌کند؛ هیچ‌کدام را؛ حتّی تضمین نمی‌کند که این مذاکرات تا به آخر برسد و به یک توافق منتهی بشود؛ اینکه تا الآن انجام‌گرفته، این‌جوری است؛ همه‌چیز مربوط به بعدازاین است.»

 

4- گزاره‌برگ (فکت‌شیت) طرف غربی روایت مخدوش و خلاف واقع است:

«بعد از آنکه که مذاکره‌کنندگان ما مذاکره‌شان تمام شد، بعد از چند ساعت بیانیّه‌ی کاخ سفید منتشر شد در تبیین مذاکرات. این بیانیّه‌ای که آن‌ها منتشر کردند ــ که اسمش را می‌گذارند «فکت‌شیت» ــ در اغلب موارد خلاف واقع است؛ یعنی روایتی که این‌ها دارند از مذاکرات و از تفاهم‌هایی که انجام‌گرفته است می‌کنند، یک روایت مخدوش و غلط و خلاف واقع است. این بیانیّه را آوردند من دیدم؛ چهار پنج صفحه است؛ این چهار پنج صفحه در ظرف این دو سه ساعت که تهیّه نشده؛ در همان حالی که این‌ها داشتند مذاکره می‌کردند، این بیانیّه را هم نشستند تأمین کردند. ببینید، طرف این‌جوری است؛ دارد با شما حرف میزند، بر سر یک موضوعاتی تفاهم به‌وجود می‌آید، در همان حالی که دارد با شما حرف میزند، دارد یک اعلامیّه‌ای تهیّه می‌کند که برخلاف آن‌چیزی است که بین شما و او دارد می‌گذرد و تا مذاکره‌تان تمام شد، آن اعلامیّه را منتشر می‌کند! طرف این‌جوری است؛ طرف طرف بدعهدی است، طرف متقلّبی است. حرف می‌زنند، بعد هم خصوصی میگویند این‌ها برای آبروداری است؛ برای اینکه مثلاً در مقابل مخالفانشان در داخل کشورشان کم نیاورند، یک‌چیزهایی را این‌ها می‌نویسند.»

 

5- روایت آمریکایی ملاک عمل نخواهد بود:

«خب، این به ما ربطی ندارد. اگر بنا باشد که این‌ها ملاک عمل قرار بگیرد، آنچه آن‌ها نوشتند، قطعاً ملاک عمل نخواهد بود.»

 

ب- اصول و مبانی کلی در مذاکرات هسته‌ای:

6- تأکید مجدد بر عدم خوش‌بینی به مذاکره با آمریکا:

«من البتّه هیچ‌وقت نسبت بهمذاکره‌ی با آمریکاخوش‌بین نبودم. نه از باب یک توهّم بلکه از بابتجربه؛ تجربه کردیم. نه از باب یک حالا اگر یک روزی ــ ما که در آن روز قاعدتاً نخواهیم بود ــ شماها ان‌شاءالله در جریان حوادث و جزئیّات و یادداشت‌ها و نوشته‌های این روزها قرار بگیرید، خواهید دید که این تجربه‌ی ما از کجا حاصل‌شده؛ تجربه کردیم.»

 

7- دغدغه خدعه گری طرف غربی

«درعین‌حال جدّاً دغدغه دارم؛ این دغدغه ناشی از آن است که طرف مقابل به شدّت اهل فریب و دروغ و نقض‌عهد و حرکت در خلاف جهت صحیح است؛ طرف مقابل این‌جوری است.»

 

8- حمایت از توافق تأمین‌کننده عزت و منافع ملت ایران:

«با وجود اینکه من خوش‌بین نبودم به مذاکره‌ی با آمریکا، با این مذاکرات موردی، مخالفت نکردم، موافقت کردم؛ از مذاکره‌کنندگان هم با همه‌ی وجود حمایت کردم، الآن هم حمایت می‌کنم. از رسیدن به یکتوافقیکهمنافع ملّت ایرانرا تأمین کند وعزّت ملّت ایرانرا حفظ کند، صددرصد من حمایت می‌کنم و استقبال می‌کنم؛ این را همه بدانند. اگر کسی بگوید که ما مثلاً با توافق یا با رسیدن به یک نقطه مخالفیم، نه، خلاف حق و خلاف واقع گفته است. اگر یک توافقی انجام بگیرد که این توافق توافقی باشد که منافع ملّت را، منافع کشور را تأمین بکند، بنده کاملاً با آن موافقت خواهم کرد. البتّه این را هم ماگفتیمکه توافق نکردن بهتر از توافق بد است ــ که این حرف را آمریکایی‌ها هم می‌زنند ــ این فرمول، فرمول درستی است؛ توافق نکردن از توافق کردنی که در آن، منافع ملّت پامال بشود، عزّت ملّت از بین برود، ملّت ایران با این عظمت، تحقیر بشود [بهتر است]، توافق نکردن شرف دارد بر یک چنین توافق کردنی.»

 

9- تعیین مسائل کلان، خطوط اصلی و چهارچوب‌های مهم و خط قرمزهای مذاکره از سوی رهبری:

«بنده در جزئیّات مذاکره دخالتی نکردم، بازهم نمی‌کنم؛ من مسائل کلان، خطوط اصلی، چهارچوب‌های مهم و خطّ قرمزها را به مسئولین کشور همواره گفته‌ام؛ عمدتاً به رئیس‌جمهور محترم که ما با ایشان جلسات مرتّب داریم، و موارد معدودی هم به وزیر محترم خارجه؛ خطوط اصلی و کلّی. جزئیّات کار، خصوصیّات کوچک که تأثیری در تأمین آن خطوط کلان ندارد، مورد توجّه نیست؛ این‌ها در اختیار آن‌ها است، می‌توانند بروند کار کنند.»

«این حرف‌ها را ما در جلسات خصوصی هم گفتیم؛ عمدتاً در طول این یک سال و نیم با رئیس‌جمهور محترم، و بعضاً در موارد نادری هم به مسئول مذاکرات که وزیر محترم خارجه‌ی ما است گفتیم. این حرف‌های من است؛ امّا حالا این خواسته‌ها را این‌ها با کدام شیوه‌ی مذاکراتی می‌توانند تأمین کنند، این به عهده‌ی خودشان است؛ بروند بنشینند شیوه‌های درست مذاکراتی را پیدا کنند، از آدم‌های مطّلع و امین بهره‌مند بشوند، از نظرات منتقدین مطّلع بشوند و آنچه را لازم است انجام بدهند. این هم مربوط به مسئله‌ی هسته‌ای»

 

10- احساس مسئولیت و بی‌تفاوت نبودن رهبری و درعین‌حال عدم ورود به جزئیات:

«اینکه حالا گفته بشود که جزئیّات این مذاکرات تحت نظر رهبری است، این حرف دقیقی نیست؛ البتّه بنده احساس مسئولیّت می‌کنم، نسبت به این مسئله به‌هیچ‌وجه بی‌تفاوت نیستم، کلیّاتی وجود دارد که حالا اشاره هم خواهم کرد به بعضی از آن‌ها؛ قبلاً هم در صحبت‌های عمومی خطاب به مردم آن‌ها را گفتیم؛ به مسئولین هم مفصّل‌ترش را گفتیم.»

 

11- اعتماد به هیئت مذاکره‌کننده ایرانی:

«همان‌طور که عرض کردم بنده به مجریان امر اعتماد دارم؛ این را شما بدانید؛ این آقایانی که مشغول کار هستند، این‌ها افرادی هستند مورد اعتماد ما، من در مورد آن‌ها هیچ تردیدی [ندارم]؛ در آنچه تا حالا بودند، ان‌شاءالله بعد از این هم تردیدی به‌وجود نخواهد آمد؛ هیچ تردیدی نسبت به آن‌ها ندارم.»

 

12- اعتماد متقابل میان امام و امت:

«آن‌ها البتّه درباره‌ی ما هم این حرف را می‌زنند. آن‌ها گفتند که ممکن است بعد از آنکه این مذاکرات انجام گرفت، رهبری برای آبروداری یک اظهار مخالفتی بکند؛ کافر همه را به کیش خود پندارد. ما حرفمان با مردم بر مبنای اعتماد متقابل است؛ مردم به این حقیر ضعیف اعتماد کردند، بنده هم به تک‌تک این ملّت اعتماد دارم؛ به این حرکت عمومی اعتماد دارم؛ معتقدم «یَدُ اللهِ مَعَ الجَماعَة»؛ اعتقاد دارم دست خدا است که دارد کار می‌کند. بیست‌ودوّم بهمن را نگاه کنید، در آن سرما، در آن مشکلات؛ روز قدس را نگاه کنید، در آن گرما با آن دهان روزه؛ چه کسی مردم را می‌آورد در این خیابان‌ها؟ چه گیرشان می‌آید از آمدن در این خیابان‌ها؟ این دست خدا است؛ خدا را می‌بینیم، اعتماد می‌کنیم به این حرکت مردمی، به این احساس مردمی، به این صدق وبصیرتمردمی اعتماد می‌کنیم؛ حرف می‌زنیم باهم؛ آن‌ها [=طرف مقابل] جور دیگری عمل می‌کنند، ما را هم با خودشان مقایسه می‌کنند. بنابراین دغدغه‌ی این حقیر وجود دارد؛ الآن هم من دغدغه دارم که این‌ها چه خواهند کرد و چگونه عمل خواهد شد.»

 

13- طرف غربی خود سلاح، انفجار و آزمایش مخرب اتمی دارد و از ایران طلبکار است:

«غنی‌سازی و آنچه در زمینه‌ی هسته‌ای تا امروز پیش‌آمده است، یک دستاورد بسیار مهم است؛ این چیز کمی نیست. و این گام‌های ابتدائی ما در این صنعت است. باید در این صنعت کار بشود، حرکت بشود، پیشرفت بشود. حالا چند کشور جنایتکاری که خودهاشان یا بمب هسته‌ای را علیه ملّت‌ها به کار بردند مثل آمریکا، یا آزمایش کردند مثل فرانسه ــ فرانسه همین ده دوازده سال قبل از این سه آزمایش هسته‌ای پشت سر هم در اقیانوس کرد که این‌ها مخرّب است و محیط دریایی را نابود می‌کند؛ سه آزمایش هسته‌ای بسیار خطرناک؛ [در] دنیا هم یک جنجال مختصری کردند، بعد هم دهن‌ها را بستند، تمام شد ــ این‌ها دارند به ما میگویند!»

 

14- مبنای شرعی و عقلی منع سلاح هسته‌ای:

«ما دنبال انفجار هسته‌ای نیستیم، دنبال آزمایش هسته‌ای نیستیم، دنبال سلاح هسته‌ای نیستیم؛ نه به‌خاطر اینکه آن‌ها میگویند، [بلکه] به‌خاطر خودمان، به‌خاطر دینمان و به‌خاطر عقلمان. هم فتوای شرعی ما این است، هم فتوای عقلی ما این است. فتوای عقلی ما هم این است که ما امروز و فردا و هیچ‌وقت به سلاح هسته‌ای احتیاج نداریم؛ سلاح هسته‌ای برای یک کشوری مثل کشور ما مایه‌ی دردسر است که حالا تفصیل این بماند. بنابراین دستاورد هسته‌ای، بسیار مهم است و دنبال کردن این صنعت و صنعتی کردن کشور، بسیار چیز لازمی است؛ بایستی این مورد توجّه باشد.»

 

15- تصمیم به مذاکره و یا عدم مذاکره موضوعات دیگر، بر مبنای تجربه مذاکرات هسته‌ای خواهد بود:

«حالا، این تجربه‌ای خواهد شد؛ اگر طرف مقابل از کج‌تابی‌های معمولی خودش دست برداشت، این یک تجربه‌ای برای ما می‌شود که خیلی خب، پس می‌شود در یک موضوع دیگر هم با این‌ها مذاکره کرد؛ امّا اگر دیدیم نه، این کج‌تابی‌هایی که همیشه از این‌ها دیده‌ایم باز هم وجود دارد و کج‌راهه دارند می‌روند، خب طبعاً تجربه‌ی گذشته‌ی ما تقویت خواهد شد.»

 

16- طرف مقابل ما نه جامعه‌ی بین‌المللی، بلکه آمریکا و سه کشور اروپایی هستند:

«طرف مقابل ما همه‌ی دنیا هم نیستند، به این هم توجّه بشود. گاهی در تعبیرات آدم می‌شنود ــ من گله هم کردم ــ از بعضی از دوستان که میگویند جامعه‌ی بین‌المللی! جامعه‌ی بین‌المللی را آن‌ها میگویند، جامعه‌ی بین‌المللی‌ای در مقابل ما نیست؛ یک آمریکا و سه کشور اروپایی؛ همین. آن‌هایی که در این مسئله دارند با ملّت ایران لج‌بازی و کج‌تابی و بدعهدی و خباثت می‌کنند، یکی آمریکا است، یکی [هم] سه کشور اروپایی؛ کس دیگری در مقابل ما نیست. همین دو سال، دو سال و نیم قبل از این در همین شهر تهران، نمایندگان ارشد بیشتر از 150 کشور آمدند، حدود پنجاه رئیس کشور در تهران در جریان جنبش غیرمتعهّدها که در تهران بود جمع شدند؛ مال دو سه سال پیش [است]، مال صدسال پیش که نیست؛ مال همین تازه است؛ جامعه‌ی بین‌المللی این‌ها هستند. اینکه ما مدام بگوییم «جامعه‌ی بین‌المللی باید اعتماد کند»، جامعه‌ی بین‌المللی کجا بود؟ جامعه‌ی بین‌المللی به ما کاملاً هم اعتماد دارد؛ در همین کشورها هم خیلی از ملّت‌هایشان، دولت‌هایشان را قبول ندارند.»

 

ج- توصیه به مذاکره‌کنندگان و مردم:

17- توصیه به صبر و پرهیز از عجله و مبالغه:

«بعضی‌ها موافقت کردند، بعضی مخالفت کردند؛ در این مطبوعات ما، در این نوشته‌های [کشور] ما، در سایت‌های فضای مجازی و غیره، بعضی ستایش می‌کنند، بعضی هم مخالفت می‌کنند؛ به اعتقاد بنده مبالغه نباید کرد، عجله هم نباید کرد، باید ببینیم چه اتّفاقی خواهد افتاد.»

 

18- لزوم اطلاع مردم از جزئیات و واقعیات و محرمانه نبودن مسائل

«البتّه من به خود مسئولین هم این را گفته‌ام همین چند روز؛ مسئولین باید بیایند مردم را و بخصوص نخبگان را از جزئیّات و واقعیّات مطّلع کنند؛ ما چیز محرمانه نداریم، چیز مخفی نداریم. این مصداق همدلی با مردم است.»

 

19- شنیده انتقادات مخالفان شاخص مذاکرات، از مصادیق همدلی:

«همدلی و هم‌زبانی که ما گفته‌ایم، همدلی یک‌چیز زورکی نیست، یک‌چیز دستوری نیست که کسی دستور بدهد که مردم همدلی کنید، مردم هم بگویند چشم، این همدلی نمی‌شود؛ همدلی مثل یک گل است، مثل یک نهال و بوته‌ی گل است، باید نهال را نشاند در زمین، بعد از آن مراقبت کرد، آن را آبیاری کرد، از لطمه زدن به آن باید جلوگیری کردتا این همدلی رشد کند؛ بدون این، همدلی نخواهد شد. همدلی از هم‌زبانی هم بهتر است، هم‌زبانی هم خوب است. همدلی لازم است؛ همدلی را باید به‌وجود آورد؛ همدلی را باید رشد داد. این توصیه‌ی من به همه است. الآن فرصت خوبی است برای همدلی؛ یک عدّه‌ای مخالف‌اند، یک عدّه‌ای اعتراض دارند؛ خیلی خب، مسئولین ما که مردمان صادقی هستند، مردمان علاقه‌مند به منافع ملّی‌اند، بسیار خب، یک جمعی از مخالفین را ــ از آن افرادی را که شاخص‌اند ــ دعوت کنند، حرف‌های آن‌ها را بشنوند؛ ای‌بسا در حرف‌های آن‌ها یک نکته‌ای باشد که این نکته را اگر رعایت کنند، کارشان بهتر پیش برود؛ اگر چنانچه نکته‌ای هم نبود، آن‌ها را قانع کنند؛ این می‌شود همدلی؛ این می‌شود یکسان‌سازی دل‌ها و احساس‌ها، و به‌تبع آن عمل‌ها. به‌نظر من بنشینند، بشنوند، بحث کنند.»

 

20- به تعویق افتادن نتیجه برای ایجاد همدلی داخلی و تبادل‌نظر بلااشکال است:

«حالا ممکن است بگویند آقا ما سه ماه بیشتر زمان نداریم؛ خب، حالا سه ماه بشود چهار ماه، آسمان که به زمین نمی‌آید؛ چه اشکالی دارد؟ کما اینکه آن‌ها در یک برهه‌ی دیگری هفت ماه زمان را عقب انداختند. خیلی خب، دوستان ما هم اگر چنانچه در این همدلی‌ها و هم‌زبانی‌ها و تبادل‌نظرها یک‌وقتی گرفته شد، چه اشکال دارد، وقتی گرفته بشود، یک‌خرده زمان آن تصمیمات نهایی عقب بیفتد؛ طوری نخواهد شد.»

 

21- دستاوردهای صنعت هسته‌ای کشورمان باارزش است و نبایدان را کم‌ارزش تلقی کرد:

«یکی این مسئله است که بدانند دستاورد کنونی هسته‌ای ما چیز باارزشی است؛ این را بدانند؛ به چشم کم‌ارزش و چیز سبک به آن نگاه نکنند؛ چیز باارزشی است. صنعت هسته‌ای برای یک کشور، یک ضرورت است. اینکه بعضی از روشنفکرنماها قلم بردارند و قلم بزنند که «آقا ما صنعت هسته‌ای را می‌خواهیم چه‌کار کنیم» این فریب است؛ این شبیه همان حرفی است که زمان قاجارها وقتی نفت کشف‌شده بود و انگلیس‌ها آمده بودند می‌خواستند نفت را ببرند، اینجا دولتمرد قاجاری می‌گفت ما این مادّه‌ی بدبوی عَفِن را می‌خواهیم چه‌کار کنیم، بگذارید بردارند ببرند! این شبیه آن است. صنعت هسته‌ای برای یک کشور یک ضرورت است؛ هم برای انرژی، هم برای داروهای هسته‌ای که بسیار مهم است، هم برای تبدیل آب دریا به آب شیرین، و هم برای بسیاری از نیازهای دیگر در زمینه‌ی کشاورزی و غیر کشاورزی. صنعت هسته‌ای در دنیا، یک صنعت پیشرفته است، یک صنعت مهم است.»

 

22- صنعت هسته‌ای کشورمان ناشی از استعدادهای درونی خودمان است:

«این را هم بچّه‌های ما خودشان به دست آوردند؛ این انفجار ظرفیت‌های درونی و استعدادهای درونی بچّه‌های ما بود.»

 

23- بی‌اهمیتی بهانه‌گیری‌های برخی کشورهای منطقه

«حالا فلان کشور عقب‌افتاده، می‌گوید اگر ایران غنی‌سازی داشته باشد من هم می‌خواهم غنی‌سازی داشته باشم؛ خیلی خب برو تو هم غنی‌سازی کن؛ بلدی برو بکن. ما که غنی‌سازی را از کسی نگرفتیم، استعداد درونی ما است؛ [اگر] شما هم استعداد درونی در ملّتت داری، برو غنی‌سازی کن؛ [این] بهانه‌گیری‌های بچّه‌گانه که بعضی از کشورها می‌کنند.»

 

24- مسئولان ما نباید به‌طرف مقابل اعتماد کنند:

«مطالبه‌ی بعدی ما از مسئولین این بوده است که گفتیم به‌طرف مقابل اعتماد نکنید. خوشبختانه اخیراً یکی از مسئولین محترم صریحاً گفت که ما به‌طرف مقابل هیچ اعتمادی نداریم و این خیلی چیز خوبی است. گفتیم به‌طرف مقابل اعتماد نکنید، به لبخند او فریب نخورید، به وعده‌ی نقد که می‌دهد ــ وعده‌ی نقد، نه عمل نقد ــ اعتماد نکنید، [چون] وقتی خرش از پل گذشت، برمی‌گردد و به ریش شما می‌خندد! این‌قدر این‌ها وقیح‌اند. امروز که یک تفاهم اوّلیّه به‌صورت یک یادداشت و یک اعلامیّه منتشرشده است و هنوز هیچ کار نشده است و خود طرفین میگویند که الزامی وجود ندارد، همین حالا که توانسته‌اند این مقدار حرکت را بکنند، شما دیدید رئیس‌جمهور آمریکا در تلویزیون ظاهر شد با چه ژستی، با چه ریختی!»

 

د- خطوط قرمز مذاکرات آتی:

25 - مذاکره فقط در موضوع هسته‌ای است:

«این مذاکراتی که دارد انجام می‌گیرد ــ که بخشی از آن‌هم مذاکره‌ی با طرف‌های آمریکایی است ــ فقط در موضوع هسته‌ای است؛ فقط. ما در هیچ موضوع دیگری فعلاً با آمریکا مذاکره نداریم؛ هیچ؛ این را همه بدانند؛ نه در مسائل منطقه، نه در مسائل گوناگون داخلی، نه در مسائل بین‌المللی؛ امروز فقط موضوع موردبحث و مورد مذاکره، مسائل هسته‌ای است.»

 

26- تحریم‌ها یکجا و در همان روز توافق باید لغو شود:

«به مسئولین گفتیم و به مردم هم عرض می‌کنیم، این است که در این جزئیّات مذاکرات ــ که خیلی هم این چند ماه آینده مهم است ــ اتّفاقی که باید بیفتد این است کهتحریم‌هابه‌طور کامل و یکجا بایستی لغو بشود. اینکه یکی از آن‌ها می‌گوید تحریم‌ها شش ماه دیگر لغو می‌شود، یکی می‌گوید نه ممکن است یک سال هم طول بکشد، یکی دیگر می‌گوید ممکن است از یک سال هم بیشتر بشود، این‌ها بازی‌های متعارف معمول این‌ها است؛ این‌ها هیچ قابل اعتناء و قابل‌قبول نیست؛ تحریم‌ها بایستی ــ اگر چنانچه حالا خدای متعال مقدّر فرموده بود و توانستند به یک توافقی برسند ــ در همان روز توافق به‌طور کامل لغو بشود؛ این باید اتّفاق بیفتد. اگر قرار باشد که لغو تحریم‌ها باز متوقّف بشود بر یک فرایند دیگری، پس چرا ما اصلاً مذاکره کردیم؟ اصلاً مذاکره و نشستن پشت میز مذاکره و بحث کردن و بگومگو کردن برای چه بود؟ برای همین بود که تحریم‌ها برداشته بشود؛ این را باز بخواهند متوقّف کنند به یک‌چیز دیگری، اصلاً قابل‌قبول نیست.»

 

27- حراست از حریم و توسعه امنیتی-دفاعی کشور و مجاز نبودن بازرسی از مراکز دفاعی-امنیتی:

«نکته‌ی بعدی که به مسئولین محترم تذکّر دادیم و به شما هم عرض می‌کنیم، این است که به‌هیچ‌وجه اجازه داده نشود که به بهانه‌ی نظارت، این‌ها به حریم امنیّتی و دفاعی کشور نفوذ کنند؛ مطلقاً. مسئولین نظامی کشور به‌هیچ‌وجه مأذون نیستند که به بهانه‌ی نظارت و به بهانه‌ی بازرسی و مانند این حرف‌ها، بیگانگان را به حریم و حصار امنیّتی و دفاعی کشور راه بدهند، یا توسعه‌ی دفاعی کشور را متوقّف کنند؛ توسعه‌ی دفاعی کشور، توانایی دفاعی کشور، مشت محکم ملّت درعرصه‌ی نظامی، این بایستی همچنان محکم بماند و محکم‌تر بشود.»

 

28- اقتدار منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران و حمایت از محور مقاومت نباید در مذاکرات مورد خدشه واقع شود:

«حمایت ما از برادرانمقاومماندر نقاط مختلف؛ این‌ها مطلقاً نبایستی در مذاکرات مورد خدشه قرار بگیرد.»

29- شیوه نظارتی غیرمتعارف و اختصاصی را نمی‌پذیریم:

«تذکّر بعدی این است که هیچ شیوه‌ی نظارتی غیرمتعارف که جمهوری اسلامی را به یک کشور اختصاصی از لحاظ نظارت تبدیل می‌کند، به‌هیچ‌وجه موردقبول نیست. همین نظارت‌های متعارفی که در همه‌ی دنیا معمول است، اینجا هم همان نظارت‌ها [باشد]، و نه بیشتر.»

 

30- لزوم تداوم توسعه فنی:

«توسعه‌ی علمی و فنّی هسته‌ای در ابعاد گوناگون، به‌هیچ‌وجه نبایستی متوقّف بشود. توسعه باید ادامه پیدا کند، توسعه‌ی فنّی. حالا محدودیت‌هایی را ممکن است لازم بدانند قبول بکنند، ما حرفی نداریم. برخی از محدودیت‌ها را قبول کنند، امّا توسعه‌ی فنّی حتماً بایستی ادامه پیدا بکند و با شدّت و قدرت پیش برود. این عرایض ما است، حرف‌های ما به برادرانمان این‌ها است.»


منبع:

سایت ائمه جمعه

ازدواج سراسر عشق « پدر و مادر » امام زمان (ع)

شنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۴۵ ب.ظ

شه رم دخترش بودی ملیکا

نسب از قیصر و از قوم عیسی


چو بودش دختر والا تباری

پسر عمه ش بیامد خواستگاری


چو داماد جوان بر تخت بنشست

به یکباره ستون تخت بشکست


زمین لرزید و تختش واژگون شد

که گویی تخت شاهی سرنگون شد


به یک دم مجلس شادی به هم خورد

فزون آن بینوا داماد ، غم خورد


همه ناراحت و افسرده گشتند

چو گل های خزان پژمرده گشتند


تقاضایی نمود آن پاپ از شاه

که داماد دگر خواهد ملیکا


چو آمد آن دگر داماد دلبند

نشست او روی تخت و گشت خرسند


دوباره ناگهان آن کاخ لرزید

بساط وصل را یکباره برچید


همه از این حوادث مات گشتند

به کشف علتش با هم نشستند


ملیکا چون به بستر رفت و خوابید

بر او روح خداوندی بتابید


به خواب خود بلندا اختری دید

ز باغ عسکری زیبا گلی چید


سحر گردید و مهر از در درآمد

دگر مولا به خواب او نیامد


بشد افسرده و بیمار و خسته

به کنج خلوتی گریان نشسته


به حال تب همی می سوخت دختر

پریشان و دل افسرده به بستر


به خواب آمد شبی زهرا و مریم

نظر کردند در خوابش دمادم


بگفتا مریم از روی ارادت

که زهرا گوهر ایمان و عصمت


تو را خواهد عروسش ای ملیکا!

بزن دست توسل سوی زهرا


بیا تو دین احمد کن اجابت

که زهرا می کند از تو حمایت


ملیکا ذکر « اشهد » تا که سر داد

امام عسکری ناگه خبر داد


تو هر شب با خیال ما بخفتی

هزاران راز دل با ما بگفتی


بگفتا گر تو می خواهی وصالم

به این چشمان سر بینی جمالم


بیا با همرهان خود به صحرا

به همراه کنیزان ای ملیکا!


اگر گشتی اسیر مسلمین تو

رسی بر آرزویت اینچنین تو


تو در ظاهر کنیز و برده هستی

ولی گیرد تو را از غیب دستی


تو بینی دستخط و نامه ی ما

شوی آگه تو از برنامه ما


چو دید آن نامه را تسلیم گردید

دگر حرف و کلامی هم نپرسید


ندا آمد که یارت عسکری شد

نصیب تو گرامی گوهری شد


شب وصل آمد و گردید غوغا

بشد عقد «حسن» «بانو ملیکا»


از این بانو رخ مهدی عیان شد

جهانی را همین «صاحب زمان» شد


بیاید تا که ظلم از ما زداید

ره آزادگی بر ما گشاید.

شعر برگرفته از :انس با قرآن و اهل بیت ص 81


یادآوری:

محمد بن على بن حمزة بن الحسین بن عبیداللّه بن عباس بن على بن ابى طالب علیه السلام - از راویان ولادت امام عصر - :

(مادر امام دوازدهم ملیکه بود که او را در بعضى از روزها سوسن و در بعضى از ایّام ، ریحانه مى گفتند و صیقل و نرجس نیز از دیگر نامهاى او بود ) - نجم الثاقب مرحوم حاج میرزا حُسین طبرسى نورى (ره ) باب اول -


-------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

اما اصل داستان: 

از کتاب بحارالانوار ج 51 ص 6 ح 12 قال بشر بن سلیمان النخاس وهو من ولد أبی أیوب الانصاری أحد موالی أبی الحسن وأبی محمد وجارهما بسر من رأى: أتانی کافور الخادم ...

« بُشر » پسر سلیمان که از فرزندان ابو ایوب انصارى و یکى از شیعیان مخلص و همسایه امام على النقى و امام حسن عسکرى علیه السلام بود مى گوید: روزى کافور (خدمتگزار حضرت على النقى علیه السلام) نزد من آمد و گفت :

امام تو را به حضورش خواسته است چون خدمت حضرت رسیدم و در مقابلش نشستم ، فرمود:

اى بشر! تو از فرزندان انصار هستى . از همان دودمانى که در مدینه به یارى پیغمبر خدا برخاستند و محبت ما اهلبیت همیشه در خاندان شما بوده است . بدین جهت شما مورد اطمینان ما مى باشید. اکنون ماءموریت کاملا محرمانه اى را بر عهده تو مى گذارم که فضیلت ویژه اى براى تو است و با انجام آن بر دیگر شیعیان امتیازى داشته باشى .

پس از آن حضرت نامه به خط و زبان رومى نوشت مهر کرد و به من داد و کیسه زرد رنگى که دویست و بیست دینار سکه طلا در آن بود بیرون آورد سپس فرمود:

این کیسه طلا را نیز بگیر و به سوى بغداد حرکت و صبح روز فلان ، در کنار پل فرات حاضر باش هنگامى که قایقهاى حامل اسیران به آنجا رسید، مى بینى گروهى از کنیزان را براى فروش آورده اند. عده اى از نمایندگان ارتش بنى عباس و تعداد کمى از جوانان عرب به قصد خرید در آنجا گرد آمده اند و هر کدام سعى دارد بهترینش را بخرد.

در این موقع تو نیز شخصى به نام عمر بن زید (برده فروش ) را مرتب زیر نظر داشته باش . او کنیزى را براى فروش به مشتریان عرضه مى کند که داراى نشانه هاى چنین و چنان است ؛ از جمله : دو لباس حریر پوشیده و به شدت از نامحرمان پرهیز مى کند. هرگز اجازه نمى دهد کسى به او نزدیک شود یا چهره او را ببیند.

آن گاه صداى ناله او را از پس پرده مى شنوى که به زبان رومى گوید:

واى که پرده عصمتم دریده شد و شخصیتم از بین رفت .

یکى از مشتریان به برده فروش خواهد گفت :

من او را به سیصد دینار مى خرم زیرا عفت و حجابش مرا به خرید وى بیشتر علاقمند کرد.

کنیز به او خواهد گفت : من به تو میل و رغبت ندارم اگر چه در قیافه حضرت سلیمان ظاهر شوى و داراى حشمت و سلطنت او باشى دلت بر اموالت بسوزد و بیهوده پول خود را خرج نکن !

برده فروش مى گوید، پس چه باید کرد؟ تو که با هیچ مشترى راضى نمى شوى ؟ من ناگزیرم تو را بفروشم .

کنیز اظهار مى کند:

چرا شتاب مى کنى ؟ بگذار خریدارى که قلبم به وفا و صفاى او آرام گیرد و دل بخواه من باشد پیدا شود.

در این وقت نزد برده فروش برو و به او بگو یکى از بزرگان نامه اى به خط و زبان رومى نوشته و در آن بزرگوارى ، سخاوت ، نجابت و دیگر اخلاق خویش را بیان داشته است . اکنون این نامه را به کنیز بده تا بخواند و از خصوصیات و اخلاص نویسنده آن آگاه گردد. اگر مایل شد من از طرف نویسنده نامه وکالت دارم این کنیز را براى ایشان بخرم .

بشر مى گوید: من از محضر امام خارج شدم و به سوى بغداد حرکت کردم و همه دستورات امام را انجام دادم .

وقتى نامه در اختیار کنیز قرار گرفت نامه را خواند و از خوشحالى به شدت گریست . روى به عمر بن زید برده فروش کرد و گفت :

باید مرا به صاحب این نامه بفروشى من به او علاقمندم . قسم به خدا! اگر مرا به او نفروشى خودکشى مى کنم و تو مسؤول هلاکت جان من خواهى بود.

این قضیه سبب شد تا من در قیمت آن بسیار گفتگو کنم و سرانجام به همان مبلغى که مولایم (امام ) به من داده بود به توافق رسیدیم .

من پولها را به او دادم و او نیز کنیز را که بسیار شاد و خرم بود، به من تحویل داد.

من همراه آن بانو به منزلى که براى وى در بغداد اجاره کرده بودم آمدیم ؛ اما کنیز از نهایت خوشحالى آرامش نداشت نامه حضرت را از جیبش بیرون مى آورد و مرتب مى بوسید. آن را بر دیدگانش مى گذاشت و به صورتش ‍ مى مالید.

گفتم : اى بانو! من از تو درشگفتم . چطور نامه اى را مى بوسى که هنوز صاحبش را ندیده و نمى شناسى ؟

گفت : اى بیچاره کم معرفت نسبت به مقام فرزندان پیغمبران ! خوب گوش ‍ کن و به گفتارم دل بسپار تا حقیقت براى تو روشن گردد.


خاطرات شگفت انگیز یک دختر خوشبخت:

نام من ملکیه دختر یشوعا هستم . پدرم فرزند پادشاه روم است . مادرم از فرزندان شمعون صفا وصى حضرت عیسى علیه السلام و از یاران آن پیغمبر به شمار مى آید. خاطرات عجیب و حیرت انگیزى دارم که اکنون براى تو نقل مى کنم :

- من دخترى سیزده ساله بودم که پدر بزرگم - پادشاه روم - خواست مرا به پسر برادرش تزویج کند.

سیصد نفر از رهبران مذهبى و رهبانان نصارا که همه از نسل حواریون حضرت عیسى علیه السلام بودند و هفتصد نفر از اعیان و اشراف کشور و چهار هزار نفر از امراء و فرماندهان ارتش و بزرگان مملکت را دعوت نمود. با حضور دعوت شدگان - در قصر امپراطور روم - جشن شکوهمند ازدواج من آغاز گردید. آن گاه تخت شاهانه اى را که با جواهرات آراسته بودند در وسط قصر روى چهل پایه قرار دادند. داماد را با تشریفات ویژه اى روى تخت نشاندند و صلیبها را بر بالاى آن نصب کردند و خدمتگزاران کمر به خدمت بستند و اسقفها در گرداگرد داماد حلقه وار ایستادند. انجیل را باز کردند تا عقد ازدواج را مطابق آئین مسیحیت بخوانند. ناگهان صلیبها از بالا بر زمین افتادند و پایه هاى تخت درهم شکست داماد نگون بخت بر زمین افتاد و بیهوش گشت رنگ از رخسار اسقفها پرید و لرزه بر اندامشان افتاد بزرگ اسقفها روى به پدرم کرد و گفت : پادشاها! این حادثه نشانه نابودى مذهب مسیح و آیین شاهنشاهى است چنین کارى را نکن و ما را نیز از انجام این مراسم شوم معاف بدار! پدربزرگم نیز این واقعه را به فال بد گرفت . در عین حال دستور داد پایه هاى تخت را درست کنند و صلیبها را در جایگاه خود قرار دهند برادر داماد بخت برگشته را روى تخت بگذارند بار دیگر مراسم عقد را برگزار نمایند. هر طور است مرا به ازدواج درآورند تا این نحس و شومى به میمنت داماد از خانواده آنها برطرف شود.


مجلس جشن بار دیگر به هم ریخت:

به فرمان امپراطور روم بار دیگر مجلس را آراستند. صلیبها در جایگاه خود قرار گرفت . تخت جواهر نشان بر روى چهل پایه استوار گردید. داماد جدید را بر تخت نشاندند بزرگان لشکرى و کشورى آماده شدند تا مراسم این ازدواج شاهانه انجام گیرد. اما همین که انجیل ها را گشودند تا عقد ازدواج ما را مطابق آیین مسیحیت بخوانند.

ناگهان حوادث وحشتناک گذشته تکرار شد صلیبها فرو ریخت پایه هاى تخت شکست داماد بدبخت از تخت بر زمین افتاد و از هوش رفت . مهمانان سراسیمه پراکنده شدند و مجلس جشن به هم ریخت و بدون آنکه پیوند ازدواج ما صورت بگیرد پدربزرگم افسرده و غمناک از قصر خارج شد و به حرمسرا رفت و پرده ها را انداخت .))


رؤیاى سرنوشت ساز:

من نیز به اتاق خود برگشتم شب فرا رسید. به خواب رفتم در آن شب خوابى دیدم که سرنوشت آینده ام را رقم زد.

در خواب دیدم ؛ حضرت عیسى علیه السلام و شمعون صفا و گروهى از حواریون در قصر پدربزرگم گرد آمده اند و در جاى تخت منبرى بسیار بلند که نور از آن مى درخشید قرار دارد.

در این وقت ، حضرت محمد صلى الله علیه و آله و داماد و جانشین آن حضرت على علیه السلام و جمعى از فرزندانش وارد قصر شدند حضرت عیسى علیه السلام از آنان استقبال نمود و حضرت محمد صلى الله علیه و آله را به آغوش گرفت و معانقه کرد. در آن حال حضرت محمد صلى الله علیه و آله فرمود:

اى روح الله ! من آمده ام ملیکه دختر وصى تو شمعون را براى این پسرم (امام حسن عسکرى علیه السلام ) خواستگارى کنم .

حضرت عیسى علیه السلام نگاهى به شمعون کرده و گفت :

اى شمعون سعادت به تو روى آورده با این ازدواج مبارک موافقت کن و نسل خودت را با نسل آل محمد صلى الله علیه و آله پیوند بزن !

شمعون اظهار داشت : اطاعت مى کنم .

سپس حضرت محمد صلى الله علیه و آله در بالاى منبر قرار گرفت و خطبه خواند و مرا به فرزندش (امام حسن عسکرى علیه السلام ) تزویج نمود.

حضرت عیسى علیه السلام حواریون و فرزندان حضرت محمد صلى الله علیه و آله همگى گواهان این ازدواج بودند.

هنگامى که از خواب بیدار شدم از ترس جان خوابم را به پدر و پدربزرگم نگفتم زیرا ترسیدم از خوابم آگاه شوند مرا بکشند.

بدین جهت ماجراى خوابم را در سینه ام پنهان کردم به دنبال آن آتش محبت امام حسن عسکرى علیه السلام چنان در کانون دلم شعله ور گشت که از خوردن و آشامیدن بازماندم کم کم رنجور و ضعیف گشتم عاقبت بیمار شدم دکترى در کشور روم نماند مگر آن که پدربزرگم براى معالجه من آورد ولى هیچ کدام سودى نبخشید چون از معالجه ها ماءیوس شد از روى محبت گفت : نور چشمم ! آیا در دلت آرزویى هست تا بر آورده سازم ؟ گفتم :

- پدر مهربانم ! درهاى نجات را به رویم بسته مى بینم . اما اگر از شکنجه و آزار اسیران مسلمان که در زندان تواند دست بردارى و آنان را از قید و بند زندان آزاد سازى امیدوارم حضرت عیسى علیه السلام و مادرش مرا شفا دهند.

پدرم خواهش مرا قبول کرد و من نیز به ظاهر اظهار بهبودى کردم و کم کم غذا خوردم پدرم خوشحال شد و بیشتر از پیش با اسیران مسلمان مدارا نمود.


رؤ یاى دوم پس از چهارده شب:

بعد از چهارده شب بار دیگر در خواب دیدم که بانوى بانوان حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام و مریم خاتون و هزار نفر از حواریون بهشت تشریف آوردند. حضرت مریم روى به من فرمود: این سرور بانوان جهان ، مادر همسر تو است .

من دامن حضرت زهرا علیهاالسلام را گرفته و گریستم و از نیامدن امام حسن عسکرى علیه السلام به دیدنم شکایت کردم .

حضرت فاطمه علیهاالسلام فرمود:

تا وقتى که تو در دین نصارا هستى فرزندم بدیدار تو نخواهد آمد و این خواهرم مریم از دین تو به خدا پناه مى برد. حال اگر مى خواهى خدا و حضرت عیسى علیه السلام و مریم از تو راضى شوند و فرزندم به دیدارت بیاید به یگانگى خداوند و رسالت پدرم حضرت محمد صلى الله علیه و آله اقرار کن و کلمه شهادتین (اءشهد ان لا اله الا الله و اءشهد اءن محمدا رسول الله ) را بر زبان جارى ساز. وقتى این کلمات را گفتم فاطمه علیهاالسلام مرا به آغوش کشید. روحم آرامش یافت و حالم بهتر شد. آن گاه فرمود:

اکنون در انتظار فرزندم حسن عسکرى علیه السلام باش . به زودى او را به دیدارت مى فرستم .


سومین رؤیا و دیدار معشوق:

آن روز به سختى پایان پذیرفت . با فرا رسیدن شب به خواب رفتم . شاید به دیدار دوست نایل شوم . خوشبختانه امام حسن عسگرى علیه السلام را در خواب دیدم و به عنوان شکوه گفتم :

- اى محبوب دلم ! چرا بر من جفا کردى و در این مدت به دیدارم نیامدى ؟ من که جانم را در راه محبت تو تلف کردم .

فرمود: نیامدن من به دیدارت هیچ علتى نداشت ، جز آنکه تو در مذهب نصارا بودى و در آیین مشرکان به سر مى بردى حال که اسلام پذیرفتى من هر شب به دیدارت خواهم آمد تا اینکه خداوند ما را در ظاهر به وصال یکدیگر برساند.

از آن شب تاکنون هیچ شبى مرا از دیدارش محروم نکرده است و پیوسته در عالم رؤ یا به دیدار آن معشوق نایل گشته ام .

ماجراى اسیرى دختر امپراطور روم

بشر مى گوید: پرسیدم چگونه به دام اسارت افتادید؟

جواب داد:

در یکى از شبها در عالم رؤیا امام حسن عسکرى علیه السلام به من فرمود: پدربزرگ تو در همین روزها سپاهى به جنگ مسلمانان مى فرستد و خودش ‍ نیز با سپاهیان به جبهه نبرد خواهد رفت . تو هم از لباس زنانى که براى خدمت در پشت جبهه در جنگ شرکت مى کنند بپوش و بطور ناشناس ‍ همراه زنان خدمتگزار به سوى جبهه حرکت کن تا به مقصد برسى .

پس از چند روز سپاه روم عازم جبهه نبرد شد. من هم مطابق گفته امام خود را به پشت جبهه رساندم .

طولى نکشید که آتش جنگ شعله ور شد. سرانجام سربازان خط مقدم اسلام ما را به اسارت گرفتند.

سپس با قایقها به سوى بغداد حرکت کردیم چنانکه دیدى در ساحل رود فرات پیاده شدیم و تاکنون کسى نمى داند که من نوه قیصر امپراطور روم هستم تنها تو مى دانى آن هم به خاطر اینکه خودم برایت بازگو کردم .

البته در تقسیم غنایم جنگى به سهم پیرمردى افتادم . وى نامم را پرسید چون نمى خواستم شناخته شوم خود را معرفى نکردم فقط گفتم نامم نرجس است .

بشر مى گوید: پرسیدم جاى تعجب است ! تو رومى هستى ؛ اما زبان عربى را بخوبى مى دانى .

گفت :

آرى ! پدربزرگم در تربیت من بسیار سعى و کوشش داشت و مایل بود آداب ملل و اقوام را یاد بگیرم لذا دستور داد خانمى را که به زبان عربى آشنایى داشت و مترجم او بود، شب و روز زبان عرب را به من بیاموزد. از این رو زبان عربى را بخوبى یاد گرفتم و توانستم به زبان عربى صحبت کنم .

ملیکه خاتون و هدیه آسمانى

بشر مى گوید:

- پس از توقف کوتاه از بغداد به سامراء حرکت کردیم . هنگامى که او را خدمت امام على النقى علیه السلام بردم ، حضرت پس از احوالپرسى مختصر فرمود:

چگونه خدا عزت اسلام و ذلت نصارا و عظمت حضرت محمد صلى الله علیه و آله و خاندان او را به شما نشان داد؟

پاسخ داد:

اى پسر پیغمبر! چه بگویم درباره چیزى که شما به آن از من آگاه ترید!

سپس حضرت فرمود: به عنوان احترام مى خواهم هدیه اى به تو بدهم . ده هزار سکه طلا یا مژده مسرت بخشى که مایه شرافت همیشگى و افتخار ابدى توست کدامش را انتخاب مى کنى ؟

عرض کرد: مژده فرزندى به من بدهید.

فرمود: تو را بشارت باد به فرزندى که به خاور و باختر فرمانروا گردد و زمین را پر از عدل و داد کند پس از آنکه با ظلم و جور پر شده باشد.

ملیکه عرض کرد: پدر این فرزند کیست ؟

حضرت فرمود:

پدر این فرزند شایسته همین شخصیتى است که رسول خدا صلى الله علیه و آله در فلان وقت در عالم خواب تو را براى خواستگارى نمود. سپس امام هادى علیه السلام پرسید: در آن شب حضرت مسیح علیه السلام و جانشینش تو را به چه کسى تزویج کردند؟

عرض کرد: به فرزند شما، امام حسن عسکرى علیه السلام .

فرمود: او را مى شناسى ؟

عرض کرد: از آن شبى که به وسیله حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام مسلمان شدم ، شبى نبود که آن حضرت به دیدارم نیامده باشد.


پایان انتظار وصال:

سخن که به اینجا رسید امام على النقى علیه السلام به (کافور) خادم خود فرمود: خواهرم حکیمه را بگو نزد من بیاید چون حکیمه خاتون محضر امام رسید، حضرت فرمود:

- خواهرم ! این است آن بانوى گرامى که در انتظارش بودم .

تا حکیمه خاتون این جمله را شنید، ملیکه را به آغوش گرفت . روبوسى کرد و خیلى خوشحال شد.

آن گاه امام علیه السلام فرمود: خواهرم ! این بانو را به خانه ببر و مسایل دینى را به او یاد بده این نو عروس همسر امام عسکرى علیه السلام و مادر قائم آل محمد صلى الله علیه و آله است


منبع:

داستانهاى بحارالانوار جلد 1

محمود ناصرى

مذاکره تحمیلی بر علی(ع) و ماجرای حَکَمیّت

شنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۲۸ ب.ظ

ماجراى حَکَمَین

یکى از حوادث بزرگ و اسف انگیز دوران خلافت امیرالمؤمنین (ع ) ماجراى جنگ معروف صفین است که بر اثر نادانى و لجاجت گروهى از لشگریان آن حضرت ، و حکمیت غلط ابوموسى اشعرى و خدعه و نیرنگ عمروعاص نمایندگان سپاه عراق و شام بدون اخذ نتیجه پایان یافت ؛ و مسیر حق و باطل را منحرف ساخت .

جنگ صفین که در سال 36 هجرى میان سپاه به سرکردگى معاویه بن ابى سفیان و سپاه عراق به فرماندهى على (ع ) روى داد دومین جنگى است که بعد از روى کار آمدن آن پیشواى عالیقدر اسلام به وقوع پیوست .

علت وقوع جنگ مزبور این بود که چون جنگ نخست (جَمَل ) که در نزدیکى بصره میان آن حضرت و آشوبگران داخلى به تحریک طلحه و زبیر و عایشه زوجه پیغمبر درگرفت و سرانجام با پیروزى على (ع ) و شکست آشوبگران خاتمه یافت ، معاویه که در زمان عثمان به حکومت سوریه رسیده بود، از آینده خود و پا گرفتن کار امیر مؤمنان سخت بیمناک شد.

زیرا امیرمؤمنان (ع ) بعد از آنکه زمام امور مسلمین را به دست گرفت ، بلافاصله تمام حکام ستمگر عثمان را که داراى سوابق سوء و فساد اخلاق بودند، از کار برکنار ساخت .

معاویه چون از بیعت مردم با على (ع ) و فرمان عزل خود اطلاع یافت ، از اطاعت امیر مؤمنان سرپیچید و با آن حضرت درباره خلافت اسلامى به رقابت برخاست و تجزیه ایالت سوریه را از قلمرو حکومت على (ع ) اعلام داشت .

معاویه که در حیله و تزویر و نیرنگ مشهور و زبانزد خاص و عام بود، براى این که پایه هاى لرزان تخت حکومت خود را محکم کند، پیراهن خون آلود عثمان را که نعمان بن بشیر از مدینه آورده بود بهانه کرد، و با نشان دادن آن به مردم نادان و لاابالى شام که کورکورانه از وى پیروى مى کردند، آنها را بر ضد امیرمؤمنان (ع ) شورانید، و چنین وانمود کرد که آن حضرت در واقعه قتل عثمان دست داشته است .

در صورتى که عثمان را مسلمانان و جیره خواران خود وى که از ظلم و تعدى حکومت او و اجحاف حکام و بستگانش به ستوه آمده بودند، به قتل رسانیدند، و على (ع ) کوچکترین دخالتى در قتل وى نداشته است .

بر سر این موضوع میان آن حضرت و معاویه نامه ها و فرستادگانى رد و بدل شد، و چون سودى نبخشید و معاویه آن پیشواى عادل را به جنگ تهدید کرد، على (ع ) نیز تصمیم گرفت که با وى که یک فرد فتنه انگیز و مفسده جو بود پیکار کند.

معاویه پس از تهیه مقدمات کار، همراه عمروعاص که از مردان زیرک و نیرنگ باز زمانه بود، و او را با رشوه هاى کلان و وعده حکومت مصر فریفته و با خود همراه کرده بود، با یکصد و بیست هزار سپاهى از شام حرکت نموده و در سرزمین صفین واقع در کنار نهر فرات نزدیک مرز شام و عراق فرود آمد.

چند روز بعد على (ع ) نیز از مقر خود کوفه ، با یکصد هزار سپاه که در میان آنها جمعى از یاران نیک نام و بزرگوار پیغمبر و مردان پرهیزکار اسلام مانند عماریاسر، عبدالله بن عباس ، حجر بن عدى ، و عدى بن حاتم طائى و مالک اشتر وجود داشت ، وارد صفین شد.

این دو سپاه قریب یکسال و نیم سرگرم زد و خورد رزم بودند!!

در این مدت و با مبارزات تن بتن نتیجه ای حاصل نشد. سرانجام در یکى از روزهاى آخر امیر مؤمنان (ع ) دستور صادر فرمود که با یک حمله همگانى و سریع کار آن سپاه آشوبگر را یکسره نمایند، و شخصا نیز با حملات پى در پى جناح راست و چپ لشکر شام را در هم شکافت ، و آنها را پراکنده ساخت ، و تا قلب لشکر پیش تاخت .

مالک اشتر سردار معروف آن حضرت و ستون تحت فرماندهى وى نیز در آن روز جانفشانیها کردند و حملات سهمناکى را بر ضد سپاه خصم آغاز نمودند.

در این لحظات حساس ، معاویه که از هر سو خطر را جدى مى دانست و مرگ را در یک قدمى خود مى دید، با آنجا که سوار اسب شد و آماده فرار بود، متوسل به عمر و عاص شد و از وى خواست که آخرین حیله خود را به کار برد.

عمر و عاص که با تردستى خنده آورى از میدان على (ع ) گریخته بود، چون از سادگى و نفاق و اختلاف مردم عراق اطلاع داشت ، به معاویه پیشنهاد کرد دستور دهد بدون فوت وقت ، هر کس قرآن همراه دارد، آنرا به نیزه زده جلو سپاه عراق نگاه دارد.

سپاه شام نیز قرآنها را به نیزه کردند و گفتند:

اى مردم عراق ! چرا ما مسلمانها! بى جهت خون یکدیگر را بریزیم ؟ این کتاب که بین ما و شما حکم مى کند! بیائید به حکم قرآن هر کس را بهتر دانستیم ، زمامدار مسلمین بدانیم و از وى پیروى کنیم !!

با این حیله که عمر و عاص به کار بست و باید گفت از نظر روانى در آن موقع حساس جالب بود، شور و هیجان لشکر على (ع ) یکباره فرو نشست ، و گروهى از افراد نادان و خودسر و متظاهر مانند اشعث قیس و عبدالله کواء، به نزد امیرمؤمنان (ع ) آمدند و با گستاخى گفتند:

چون مردم شام به خود آمده اند و دم از پیروى کتاب خدا مى زنند، ما دست از جنگ مى کشیم .

حتى خود حضرت را از جنگ منع کردند، و از وى خواستند که جلو مالک اشتر را فورا بگیرد تا خون مسلمانان را نریزد!

على (ع ) آنها را از نیرنگ عمر و عاص و توطئه معاویه برحذر داشت و فرمود:

آنها قرآنها را بهانه کرده اند و در حقیقت مایل به قبول حق و عدالت و پیروى واقعى قرآن نیستند. دست از اختلاف و نفاق بردارید که تا مرز پیروزى فاصله اى نداریم و با عمل خودسرانه خود دشمن را تقویت نکنید.

ولى اشعث قیس و همفکران تندرو و افراد خودسر نادان ، سخنان آن پیشواى دل آگاه را نشنیدند، و همچنان در اصرار خود براى متارکه جنگ پافشارى نمودند.

سرانجام حضرت چون ملاحظه نمود که لحظه به لحظه شکاف و دودستگى در داخله سپاهش دامنه پیدا مى کند، و بیم آن مى رود که یکباره تمام سپاه سر به شورش بردارند ناگزیر شد دست از جنگ بکشد، و مالک اشتر را نیز احضار کند.!!

بدین گونه طرفین به جاى خود بازگشتند و در انتظار مذاکره و یافتن راه حل براى تعیین زمامدار لایق نشستند!

على (ع ) اشعث قیس را که ریاست گروهى افراطى را داشت نزد معاویه فرستاد تا نظر او را در خصوص یافتن راه حل بداند. اشعث برگشت و گفت معاویه مى گوید:

ما و شما به آنچه خدا در کتاب خود فرمان داده است گردن نهیم ! شما یک تن را به نمایندگى تعیین کنید، ما نیز کسى را معرفى مى کنیم تا آنها مطابق قرآن مجید و آنچه شایسته حق و عدالت است حکم کنند و تکلیف مسلمانان را روشن سازند.

معاویه با همکارى عمر و عاص و استفاده از اختلاف اهل عراق نقشه را خوب طرح کرده بود، ولى مشکل کار در این بود که آن حضرت چگونه مردم عراق و جناح شورشى سپاه خود را که سر به نافرمانى برداشته بودند و دم از صلح و مذاکره با معاویه مى زدند، از خطر نیرنگ وى باز دارد؟!

شورشیان لشکر على (ع ) جدا از حضرت خواستند که هر چه زودتر از جانب خود نماینده اى معین نماید تا با نماینده سپاه شام درباره سرنوشت مسلمانان راجع به خلیفه آینده ، مذاکره کند!

على (ع ) فرمود:

من ترک جنگ و صلح با معاویه را به صلاح اسلام نمى دانم و از توطئه آنها به خوبى آگاهم .

ولى اشعث قیس و گروه او گفتند:

چاره جز ترک جنگ و حکمیت نیست و به غیر آن رضا نمى دهیم .

حضرت فرمود:

در این صورت من عبدالله بن عباس را براى حکمیت انتخاب مى کنم . زیرا وى مى داند جلو نیرنگهاى عمر و عاص را چگونه بگیرد.

ولى شورشیان خودسر گفتند:

عبدالله عباس خویش تو است ، نماینده ما ابو موسى اشعرى است!

فرمود:

اگر عبدالله عباس را قبول ندارید، مالک اشتر را انتخاب مى کنم . گفتند او را هم نمى پذیریم ، زیرا هنوز از شمشیر او خون مى ریزد!

ابو موسى اشعرى پیرمردى سخیف و بى اراده و از جنگ کنار گرفته بود. ولى عبدالله عباس شاگرد بزرگ على (ع ) و از جانب حضرت فرماندار بصره و از دانشمندان و خردمندان عصر به شمار مى رفت . مالک اشتر نیز از مردان با اراده سپاه حضرت و داراى شخصیت بسیار ممتاز بود.

 حضرت فرمود:

اکنون که سخنان مرا نمى شنوید و نماینده مرا نمى پذیرید هر کس ‍ را خواهید خود انتخاب کنید؛ ولى بدانید ابو موسى شایسته این کار بزرگ نیست .

سرانجام بر اثر خودسرى و لجاجت گروهى از سپاه عراق ، ابوموسى اشعرى را احضار کردند و به عنوان نماینده لشکر آن حضرت ! انتخاب نمودند.

از طرف معاویه عمروعاص سیاستمدار کهنه کار و حیله گر انتخاب شد.

ابوموسى با چهارصد نفر از سپاه على (ع ) به سرکردگى شریح بن هانى و عبدالله بن عباس که امیر مؤمنان تعیین فرموده بود، و عمروعاص نیز با چهارصد نفر از لشکر شام حرکت نموده در محلى بنام دومة الجندل واقع در مرز شام حضور بهم رسانیدند.

در میان راه شریح بن هانى و عبدالله بن عباس ، به ابوموسى گفتند:

اى ابوموسى ! اگر چه على (ع ) به حکمیت تو رضا نداد و تو را انتخاب نکرد؛ ولى سابقه ایمان و شخصیت بزرگ على (ع ) را در نظر بگیر و هنگام مذاکره با این مرد سیاستودار باتجربه ، متوجه حق و عدالت باش .

معاویه به عمروعاص گفت :

اى عمرو! مردم عراق على را مجبور به انتخاب ابوموسى ساختند، ولى من و اهل شام با میل و رغبت تو را براى حکمیت انتخاب کردیم ، متوجه باش که با مردى زبان دراز و کوتاه فکر (یعنى ابوموسى ) سر و کارى دارى !

عمر و عاص چند روز از ابوموسى به (دومة الجندل ) رسید. وقتى خبر ورود ابوموسى نماینده عراق را شنید، از خیمه بیرون آمد و به پیشواز او شتافت و با احترام زیاد و چهره گشاد و مسرت و شادمانى او را در آغوش ‍ گرفت ! سپس به خیمه خود آورد و در صدر مجلس جاى داد!

دو حَکَم هر روز در حضور بزرگان دو لشگر مذاکره نموده ، و از هر درى سخن مى راندند.

خردمندان سپاه على (ع ) از جریان کار و سخنان آن دو متوجه شدند که سرانجام کار چیست و به همین جهت روزى عدى بن حاتم طائى که از یاران على (ع ) بود به ابوموسى گفت : اى موسى ! چنان مى بینیم که از عهده اینکار بزرگ برنمى آیى . و در جریان کار راءیت ضعیف و قوایت به تحلیل رود.

عمروعاص چون سخن عدى را شنید به ابوموسى گفت :

مناسبت نیست کار مهم خود را در جلسات علنى مطرح کنیم که همه از گفتگوى ما مطلع شوند، باید جلسه را سرى نمائیم و در محل خلوت که با ما دو نفر کسى نباشد درباره سرنوشت مسلمانان گفتگو کنیم .

 ابوموسى هم پذیرفت ، و به این ترتیب جلسات سرى شد. قریب دو ماه نماینده عراق و شام مشغول مذاکره بودند.

در یکى از روزهاى آخر، عمروعاص از ابوموسى خواست که به معاویه یا فرزند خود او عبدالله بن عمرو راءى دهد، و به خلافت برگزیند، ولى ابوموسى هیچکدام را مناسب ندید؛ و قلبا مایل به انتخاب عبدالله بن عمرو فرزند خلیفه دوم بود.

عمرو عاص سپس با ابوموسى درباره ماجراى قتل عثمان و کشندگان او که به عقیده وى در لشکر على (ع ) بودند، و على را هم شریک در آن کار مى دانست ؛ سخن گفت و چون در آن زمینه اعترافاتى از ابوموسى گرفت و زمینه را از هر جهت براى ایفاى نقش خود مناسب دید، از ابوموسى خواست که روز بعد تمام افراد طرفین و بزرگان عراق و شام را حاضر نموده ؛و هر دو على و معاویه را از خلافت خلع کنند و کار تعیین خلافت را به شورائى مرکب از گروهى دیگر از مسلمانان واگذار نمایند، تا هر کس ‍ را خواستند به خلافت برگزینند و یا رسما طرفین عبدالله پسر عمر بن خطاب را انتخاب کنند.

ابوموسى پیرمرد نادان این نظریه را پسندید و آمادگى خود را اعلام داشت .

روز بعد در یک مجمع عمومى ، عمروعاص از ابوموسى خواست که برخیزد و راجع به مذاکرات دو جانبه سخن بگوید. ابوموسى تقاضا داشت که عمروعاص ابتدا به این کار کند، ولى عمرو با خدعه و نیرنگ و سخنان نافذ خود، ابوموسى را جلو انداخت و گفت :

براى من زشت است که قبل از مرد بزرگوارى چون شما، ابتدا به سخن کنم !

ابوموسى هم پذیرفت و در جایگاهى که همه او را مى دیدند، نشست ولى پیش از آنکه لب به سخن بگشاید، عمروعاص بانگ زد و گفت :

اى ابوموسى ! تو درباره قتل عثمان چه مى گویى ؟ او را به حق کشتند یا به ناحق ؟

ابوموسى گفت :

 عثمان مظلوم کشته شد!

عمروعاص گفت :

درباره قاتلان عثمان چه مى گویى ؟

 گفت :

هر جا باشند باید آنها را کشت و خون عثمان را قصاص کرد!

عمروعاص گفت :

آیا معاویه مى تواند خون عثمان را قصاص کند یا بیگانه است ؟

ابوموسى گفت :

 مى تواند!

عمروعاص گفت :

اى مردم گواه باشید که به عقیده ابوموسى معاویه حق دارد خون عثمان را قصاص کند.

ابوموسى از همانجا بانگ زد که : اى عمرو! اکنون تو برخیز معاویه را از خلافت خلع کن تا من هم على را خلع کنم .

ولى عمرو گفت :

محال است که من پیش از شما که از یاران بزرگ پیغمبر هستید، سخن بگویم .

در این موقع عبدالله بن عباس از میان جمعیت فریاد زد و گفت :

اى ابوموسى ! مواظب باش عمروعاص تو را فریب ندهد و پیش از او سخنى مگو! بگذار او پیشقدم شود.

ابوموسى تعارفات عمروعاص را به ریش گرفت ، و سخنان عبدالله عباس را نشیند و گفت:

اى مردم ! من و رفیقم عمروعاص ‍ پس از مذاکراتى طولانى ؛ بنا گذاردیم براى حفظ این امت ، على و معاویه را مانند این انگشتر که از انگشتم بیرون مى آورم از خلافت خلع کنیم و کار مسلمانان را به شورایى مرکب از بزرگان مسلمین واگذاریم .

 این را گفت و انگشتر خود را از انگشت در آورده ! سپس از جایگاه خود به زیر آمد.

بعد از آن عمروعاص در میان اعتراضات شدید و سر و صداى خردمندان مجلس ، برخاست و گفت:

اى مردم سخنان ابوموسى نماینده على را شنیدید که على را از خلافت خلع کرد، اینک من هم على را از خلافت خلع نمودم . ولى معاویه را به خلافت نصب کردم ، مانند این انگشتر که به انگشت خود مى کنم .

و انگشتر خود را که درآورده بود به انگشت کرد!

وقتى ابوموسى متوجه نیرنگ بزرگ عمروعاص شد، و دید که کلاه بدى به سرش رفته ، گفت:

اى سگ ! چنین گفتگوئى بین ما نرفت !

عمروعاص گفت :

اى الاغ ! ساکت باش که احمقى بیش نیستى .

 و با این سخن به زیر آمد.

به دنبال این حکمیت مشعشع ! مجلس متشنج شد.

طرفداران امیر مؤمنان ابوموسى را لعنت کردند، و سخت سرزنش نمودند که چگونه فریب عمروعاص را خورد و کینه دیرین خود را نسبت به حضرت آشکار ساخت ، و با تازیانه به عمروعاص حمله کرده سر و مغز او را زیر ضربات خود گرفتند.

اهل شام هم به دفاع برخاستند، ولى کار گذشته بود.

ابوموسى از ترس ‍ گریخت و به مکه رفت .

عمروعاص هم پیروزمندانه به شام برگشت و به معاویه تبریک گفت.

 و بدین گونه کار حکمیت پس از چهار ماه با این رسوائى و بدون اخذ نتیجه ( جز نجات معاویه از کارزار صفین ) پایان یافت!

- منابع: کامل ابن اثیر، مروج الذهب ، شرح نهج البلاغه ابن ابى حدید، در وقایع از جنگ صفین در سال 37 هجرى -


منبع:

داستان هاى ما جلد اول

على دوانى

عکس ماست !!

جمعه, ۹ مرداد ۱۳۹۴، ۰۴:۵۱ ب.ظ

مظفرالدین شاه قاجار زیر عکس خود در سفر فرنگ : عکس ماست وقتی که آب می خوریم!!!

مظفرالدین شاه قاجار زیر عکس خود در سفر فرنگ : عکس ماست وقتی که آب می خوریم!!!

مظفرالدین شاه قاجار زیر عکس خود در سفر فرنگ : عکس ماست وقتی که آب می خوریم!!!

هیعییی روزگار ! ...

ولی آدم عجب موجود دلخوش خودشیفته ایست ها!

.

.

.

اِلهـــــــــــــــی! لاتَکِلنِی اِلَی نَفسِی طَرفَةَ عَینٍ أبَدَا


تخفیف 80 درصدی خدا در قرآن !!

جمعه, ۹ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۵۲ ق.ظ

یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَى الْقِتَالِ إِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَإِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِئَةٌ یَغْلِبُوا أَلْفًا مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا یَفْقَهُونَ (65) الْآَنَ خَفَّفَ اللَّهُ عَنْکُمْ وَعَلِمَ أَنَّ فِیکُمْ ضَعْفًا فَإِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِئَةٌ صَابِرَةٌ یَغْلِبُوا مِائَتَیْنِ وَإِنْ یَکُنْ مِنْکُمْ أَلْفٌ یَغْلِبُوا أَلْفَیْنِ بِإِذْنِ اللَّهِ وَاللَّهُ مَعَ الصَّابِرِینَ (66) انفال -

اى پیامبر! مومنان را تحریک به جنگ (با دشمن ) کن ، هر گاه بیست نفر با استقامت از شما باشند بر دویست نفر غلبه مى کنند و اگر صد نفر باشند بر هزار نفر از کسانى که کافر شدند پیروز مى گردند چرا که آنها گروهى هستند که نمى فهمند!.

هم اکنون خداوند از شما تخفیف داد و دانست که در شما ضعفى وجود دارد بنابر این هر گاه یکصد نفر با استقامت از شما باشند بر دویست نفر پیروز مى شوند و اگر یکهزار نفر باشند بر دو هزار نفر به فرمان خدا غلبه خواهند کرد و خدا با صابران است .


منتظر برابرى قوا نباشید!

در نخستین آیه به رسول اکرم دستور مى دهد که (اى پیامبر! مسلمانان را تحریص و تشویق به جهاد با دشمن کن ) (یا ایها النبى حرض المؤ منین على القتال ).

جنگجویان و رزمندگان هر اندازه آمادگى داشته باشند باز قبل از شروع به جنگ باید آنها را از نظر روحى تقویت و به اصطلاح شارژ کرد، و این در برنامه تمام ارتش هاى آگاه جهان گنجانیده شده است که فرماندهان و افسران سپاه قبل از حرکت به سوى میدان جنگ و یا در میدان قبل از آغاز حمله با ذکر مطالب مناسبى روح جنگى آنان را تقویت مى کنند و از خطر شکست بر حذر مى دارند.


منتها دامنه این تشویق و تحریص در مکتب هاى مادى و مشابه آن محدود است ، ولى در مکتبهاى آسمانى بسیار گسترده تر است: توجه به فرمان پروردگار، و تاثیر ایمان به خدا، و یادآورى مقام شهداى راه حق ، فضیلت و پاداش هاى بى حسابى که در انتظار آنها است و افتخارها و مواهب معنوى که در پیروزى بر دشمن در صحنه جهاد وجود دارد، بهترین وسیله براى تشویق و تحریک روح سلحشورى و استقامت و پایمردى در سربازان مى باشد، در جنگهاى اسلامى گاهى تلاوت چند آیه از قرآن مجید آنچنان سربازان مجاهد را آماده مى ساخت که سر از پا نمى شناختند و یک پارچه عشق و شور و هیجان مى شدند.


در هر حال این جمله از آیه اهمیت تبلیغ و تقویت هر چه بیشتر روحیه سربازان را به عنوان یک دستور اسلامى روشن مى سازد.

و به دنبال آن دستور دومى مى دهد و مى گوید: (اگر از شما بیست نفر سرباز با استقامت باشد بر دویست نفر غلبه خواهند کرد و اگر از شما صد نفر باشد بر هزار نفر از کافران غلبه مى کند) (ان یکن منکم عشرون صابرون یغلبوا ماتین و ان یکن منکم ماة یغلبو الفا من الذین کفروا).


گر چه تعبیر آیه به صورت اخبار از غلبه یک نفر برده نفر است ، ولى به قرینه آیه بعد که مى گوید الان خفف الله عنکم : (هم اکنون خدا این تکلیف را بر شما تخفیف داد ...) روشن مى شود که منظور از آن تعیین وظیفه و برنامه و دستور است نه تنها یک خبر ساده ، و به این ترتیب مسلمانان نباید منتظر این باشند که از نظر نفرات جنگى با دشمن در یک سطح مساوى قرار گیرند بلکه حتى اگر عدد آنها یک دهم نفرات دشمن باشد باز وظیفه جهاد بر آنها فرض است .


سپس اشاره به علت این حکم کرده و مى گوید (این بخاطر آن است که دشمنان بى ایمان شما جمعیتى هستند که نمى فهمند) (بانهم قوم لا یفقهون ).

این تعلیل در آغاز عجیب و شگفت آور به نظر مى رسد که چه ارتباطى میان (آگاهى ) و (پیروزى ) یا (عدم آگاهى ) و (شکست ) وجود دارد؟ ولى در واقع رابطه میان این دو بسیار نزدیک و محکم است چه اینکه مؤمنان ، راه خود را به خوبى مى شناسند، هدف آفرینش و وجود خود را درک مى کنند، و از نتائج مثبتى که در این جهان و پاداش هاى فراوانى که در جهان دیگر در انتظار مجاهدان است باخبرند آنها مى دانند براى چه مى جنگند؟ و براى (که ) پیکار مى کنند و در راه (چه هدف مقدسى ) فداکارى مى نمایند، و اگر در این راه قربانى و شهید شوند حسابشان با (کیست )؟ این مسیر روشن و این آگاهى ، به آنان صبر و استقامت و پایمردى مى بخشد.

اما افراد بى ایمان و یا بت پرستان ، درست نمى دانند براى چه مى جنگند؟ و براى چه کسى مبارزه مى کنند؟ و اگر در این راه کشته شدند خون آنها را چه کسى جبران خواهد کرد؟ تنها روى یک عادت و تقلید کورکورانه و یا تعصب خشک و بى منطق به دنبال این مکتب افتاده اند و این تاریکى راه و نا آگاهى از هدف و ندانستن پایان کار و نتیجه مبارزه ، اعصاب آنها را سست مى کند، و توان و استقامتشان را مى گیرد، و از آنها موجودى ضعیف مى سازد.


اما به دنبال دستور سنگین فوق ، خداوند آن را چند درجه تخفیف مى دهد و مى گوید: هم اکنون خداوند به شما تخفیف داد و دانست در میان شما افرادى ضعیف و سست هستند) (الان خفف الله عنکم و علم ان فیکم ضعفا).

سپس مى گوید: (در این حال اگر از شما صد نفر سرباز با استقامت باشند، بر دویست نفر غلبه مى کنند و اگر هزار نفر باشند بر دو هزار نفر به فرمان خدا پیروز مى شوند) (فان یکن منکم ماة صابرة یغلبوا ماتین و ان یکن منکم الف یغلبوا الفین باذن الله ).

ولى در هر حال فراموش نکنید که (خداوند با صابران است ) (و الله مع الصابرین ).


نکته ها

آیا آیه نخست منسوخ شده ؟

همانطور که مشاهده کردیم آیه نخست ، به مسلمانان دستور مى دهد که حتى اگر لشگر دشمن ده برابر آنها باشد از مقابله با آنها سرباز نزنند، در حالى که در آیه دوم نسبت را به دو برابر تنزل داده است .

این اختلاف ظاهرى سبب شده که بعضى حکم آیه اول را بوسیله آیه دوم منسوخ بدانند، و یا آیه اول را بر یک حکم مستحب و آیه دوم را بر یک حکم واجب حمل کنند، یعنى اگر تعداد دشمنان حداکثر دو برابر تعداد مسلمانان باشد وظیفه دارند از میدان جهاد عقب نشینى نکنند، اما اگر بیش از دو برابر باشد تا ده برابر مى توانند از جهاد خوددارى کنند، اما بهتر آن است که باز هم دست از جهاد بر ندارند.


ولى جمعى از مفسران را عقیده بر این است که اختلاف ظاهرى که بین دو آیه دیده مى شود نه دلیل بر نسخ است و نه دلیل بر استحباب ، بلکه هر یک از این دو حکم مورد معینى دارد:

به هنگامى که مسلمانان گرفتار ضعف و سستى شوند و در میان آنها افراد تازه کار و ناآزموده و ساخته نشده بوده باشند مقیاس سنجش همان نسبت دو برابر است ، ولى به هنگامى که افراد ساخته شده و ورزیده و قوى الایمان همانند بسیارى از رزمندگان بدر بوده باشند این نسبت تا ده برابر ترقى مى کند.

بنابراین دو حکم مذکور در دو آیه ، مربوط به دو گروه مختلف و در شرائط متفاوت است...


افسانه موازنه قوا

آیات فوق به هر صورت این حکم مسلم را در بر دارد که مسلمانان هرگز نباید در انتظار موازنه ظاهرى قوا با دشمن بنشینند بلکه گاهى با دو برابر جمعیت خود و گاهى حتى با ده برابر باید به مقابله برخیزند و به عذر کمبود نفرات از برابر دشمن فرار نکنند.

و جالب اینکه در بیشتر میدانهاى جنگى اسلام تعادل قوا به سود دشمن بهم خورده بود و مسلمین غالبا در اقلیت بوده اند، نه تنها در جنگهائى که در زمان پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) اتفاق افتاد، مانند بدر و احد و احزاب ، و یا جنگهائى مثل موته که تعداد مسلمانان سه هزار نفر و حداقل عددى که از نفرات دشمن نوشته اند یکصد و پنجاه هزار نفر بود، بلکه در جنگهائى که بعد از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) رخ داد این تفاوت به نحو حیرت انگیزى وجود داشت ، مثلا تعداد نفرات ارتش ‍ آزادى بخش اسلام را در جنگ با سپاه ساسانى پنجاه هزار نفر، در حالى که تعداد سپاهیان خسروپرویز را پانصد هزار نفر نوشته اند.

در واقعه (یرموک ) که برخورد بزرگ ارتش اسلام با سپاهیان روم بود مورخان نقل کرده اند لشگرى را که هرقل گردآورى کرد حدود دویست هزار نفر بود، ولى ارتش اسلام از بیست و چهار هزار نفر تجاوز نمى کرد!!

و عجیبتر این که نوشته اند تعداد نفراتى که از دشمن در این میدان به خاک افتادند بالغ بر هفتاد هزار نفر مى شد.

شک نیست که موازنه و برترى قوا به ظاهر یکى از عوامل پیروزى است ، ولى چه چیز سبب مى شد که این تفاوت بزرگ و چشمگیر به سود مسلمانها جبران گردد؟

پاسخ این سئوال مهم را قرآن با سه تعبیر در دو آیه فوق بیان کرده است:

در یکجا مى گوید: (عشرون صابرون ) (بیست نفر با استقامت ) (و ماة صابرة ) (یکصد نفر با استقامت ) یعنى 1 - روح استقامت و پایدارى که ثمره درخت ایمان است سبب مى شد که هر یک نفر در برابر ده نفر استقامت کنند و بر آنها پیروز گردند.

و در جاى دیگر مى گوید (بانهم قوم لا یفقهون ) یعنى 2 - عدم آگاهى آنها از هدفشان و آگاهى شما نسبت بهدف مقدستان ، کمبود نفرات را جبران مى کند.

و در جاى دیگر تعبیر به (اذن الله ) مى کند، یعنى 3 - امدادهاى الهى و کمک هاى غیبى و معنوى و لطف و رحمت پروردگار شامل حال چنین مجاهدان با ایمان و پر استقامت است .


امروز نیز مسلمانان در برابر دشمنان نیرومندى قرار دارند، اما عجب این است که در بسیارى از میدانهاى جنگ نفرات مسلمین بسیار از دشمن برترى دارند، ولى باز هم اثرى از پیروزى نیست و درست در جهت عکس مسلمین نخستین گام بر مى دارند!!

اینها بخاطر آن است که آگاهى کافى متاءسفانه در مسلمانان امروز نیست ، روح استقامت را به خاطر تسلیم شدن در برابر عوامل فساد و زرق و برق مادى از دست داده اند، حمایتهاى الهى نیز بخاطر آلودگى به گناه از آنها سلب شده است در نتیجه به چنین سرنوشتى گرفتار شده اند!


ولى راه بازگشت هنوز باز است و امیدواریم روزى فرا رسد که مفهوم آیات فوق بار دیگر در مسلمین زنده شود و به وضع ذلت بار کنونى پایان دهند.


جالب توجه اینکه:

در آیه اول که سخن از نسبت یک و ده است براى مثال (عشرون ) یعنى بیست نفر، و (ماتین ) یعنى دویست نفر انتخاب شده ، اما در آیه دوم که سخن از نسبت دو برابر است ، مثال یکصد نفر در برابر دویست نفر و هزار نفر در برابر دو هزار نفر انتخاب شده .

این تفاوت مثال گویا به خاطر بیان این حقیقت است که افراد قوى الاراده و با ایمان حتى مى توانند از بیست نفر یک لشکر بسازند در حالى که افراد ضعیف از چنین عدد کمى نمى توانند یک لشگر تهیه کنند بلکه باید از چندین برابر آن لشگر فراهم سازند.


منبع:

تفسیر نمونه

استفتاء

پنجشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۲۶ ب.ظ

یکشنبه, 04 مرداد 1394 ساعت 16:04

آیا جایز است کسى کودک نابالغ را براى اینکه به نماز خواندن عادت کند، هر روز بین الطلوعین بیدار کند تا نماز صبح بخواند؟ اگر جایز باشد، آیا فقط براى ولىّ او جایز است یا براى غیر ولىّ هم جایز است؟

اگر امر تربیت وی بر آن متوقف باشد اشکال ندارد و فرقی بین ولیّ و غیر ولیّ نیست. بله؛ غیر ولیّ در فرضی که ولیّ به شکل صحیح متصدّی امر تربیت است نباید بدون اذن وی به این امر اقدام کند.

آیت الله العظمی شبیری زنجانی

_______________________________________________________________________________________________

پنجشنبه, 08 مرداد 1394 ساعت 15:40

اگر شخصى (الف) در مورد شخص دیگرى (ب) مطالب بد و غیر واقعى را در جمع مثلاً در ایمیل‌هاى مشترک بیان کند و او را بى‌اعتبار کند، فرد الف چطور مى‌تواند اشتباه خود را جبران نمود و حق ب را به طور کامل به جا آورد؟ آیا الف باید براى همه آنهایى که ایمیل توهین به شخص ب را دریافت کرده‌اند ایمیل فرستاده و رفع توهین کند؟ اگر الف این کار را نکرد و ب هم مصرّ باشد که وى در جمع عذرخواهى کند، آیا در این حال الف بخشیده مى‌شود حتى اگر ب مصرّ باشد که وى در جلوى همه افرادى که شاهد توهین بوده‌اند عذرخواهى نماید؟

ج: باید گفته‌هاى خود را به هر کس که رسانده تکذیب کند و از شخصى که به او اهانت کرده تحصیل رضایت نماید.

آیت الله العظمی خامنه ای

_________________________________________________________________________________________________

چهارشنبه, 31 تیر 1394 ساعت 12:23              

تکلیف کسانی که مقدارى از پرده کعبه را به عنوان تبرّک کنده‏اند چیست؟
ج: نباید از پرده کعبه چیزى کند و اگر گناه کردند و مقدارى از آن را کَند با اجازه حاکم شرع مى‏توانند در آن تصرّف کنند.
آیت الله العظمی نوری همدانی
_________________________________________________________________________________________________

پنجشنبه, 08 مرداد 1394 ساعت 15:37
در برخی کشورهای غربی ، دختران پس از شانزده سالگی ، استقلال مالی و سکنی دارند و عملاً از خانه پدر جدا می شوند و شخصاً به اداره شئون زندگی می پردازند و اگر احیاناً با پدر و یا مادر در برخی مسائل مشورت کنند فقط به عنوان ادب است آیا این چنین دوشیزاه ای می تواند بدون اذن پدر به طور دائم و یا موقت ازدواج کند؟

جواب: این وضع زندگی اگر به این معناست که پدر به او اجازه ازدواج با هر مردی را داده است و یا نوعی کناره گیری از دخالت در شئون زندگی دخترن تلقی می شود پس او می تواند ازدواج کند و گرنه،جایز نیست.

آیت الله العظمی سیستانی
________________________________________________________________________________________________

سه شنبه, 06 مرداد 1394 ساعت 16:43

اگر کسی با پارتی سر کار برود ایا حقوق او حلال است یا حرام؟

پاسخ: اگر از نظر تخصص و توانائی انجام کار در حد مطلوب باشد حقوق حلال است.

آیت الله العظمی سیستانی

_______________________________________________________________________________________________

چهارشنبه, 31 تیر 1394 ساعت 01:29

در مواردی که از شخص ناراحتی داشته باشیم می‌توانیم آرزوی شکست او را بکنیم؟
ج: مسلمان باید همواره خیرخواه دیگران باشد و آرزوی شکست برای دیگران معمولا از بخل و حسد سرچشمه می‌گیرد که هر دو از رذائل اخلاقی است و باید با آن مبارزه کرد.

بهتر است هر وقت اشتباهی از دیگری ملاحظه کردید که موجب ناراحتی شما می‌شود، برای هدایتش دعا کنید تا ضمن آن که از دعای ملائکه رحمت بهره‌مند می‌شوید، ثواب وخیرخواهی برای برادر مؤمن نیز شامل حال شما گردد.

آیت الله العظمی صافی گلپایگانی

_________________________________________________________________________________________________

سه شنبه, 30 تیر 1394 ساعت 18:56

در چه مواقعى واجب است که نمازهاى شبانه ‏روزى به جماعت خوانده شود؟

پاسخ: در دو مورد زیر:

1 ـ کسى که به اندازه‏اى وسواس دارد که نمى‏تواند نماز را به طور صحیح بخواند و فقط در صورتى که نماز را با جماعت بخواند از وسواس راحت مى‏شود.

2 ـ فرزندى که پدر یا مادرش به او امر مى‏کنند که در نماز جماعت حاضر شود و مخالفت فرزند موجب اذیت و ناراحتى آنها مى‏گردد.

آیت الله العظمی موسوی اردبیلی

__________________________________________________________________________________________________

دوشنبه, 29 تیر 1394 ساعت 17:36

با توجه به اینکه امروزه در کشور ما انجام عمل جراحی زیبایی بسیار مبتلا به و دامن گیر افراد جامعه شده و از آنجایی که انجام چنین جراحی هایی توأم با درد و ناراحتی شدید و همراه با تورم و کبودی و آسیب های جسمی و بدنی خصوصا در جراحی های مختص صورت می باشد ودر بعضی از موارد بعد از انجام جراحی وتغییرات ایجاد شده ضمن آنکه عمده این جراحی ها ضرورت نداشته و چه بسا بعد از جراحی نیز توقع بیمار تامین نشده و همواره با ریسک پرخطر همراه است . آیا انجام چنین جراحی های زیبایی که توأم با احساس درد و ناراحتی و آثار کبودی و تورم بسیار وحشتناک و آسیب های جسمی و بدنی بوده از نظر شرعی جایز است یا خیر ؟

ج: چنان چه مستلزم نقص عضو یا از بین رفتن منفعت عضوی (مثل حسّ بویایی) نباشد، اشکال ندارد

آیت الله العظمی شاهرودی

________________________________________________________________________________________________

دوشنبه, 29 تیر 1394 ساعت 00:03 

شخصی خمس و زکات مالش را جدا کرده و در خانه قرار داده است. آیا اگر ایشان معسر شود و در خرج سالش بماند، می‌تواند از آن پول استفاده کند؟

ج: در صورتی که بدون استفاده از آن به حرج شدید می افتد، استفاده از آن و سپس جایگزین نمودن آن اشکال ندارد.

آیت الله العظمی شبیری زنجانی

_______________________________________________________________________________________________

یکشنبه, 21 تیر 1394 ساعت 15:09

تا چه حد می توان به فرزندان در مورد نماز و حجاب اجبار کرد ؟

پاسخ: نسبت به بالغین باید امر به معروف و نهی از منکر کند و بدون اجازه حاکم شرع بنابر احتیاط واجب زدن و مانند آن جایز نیست ولی می تواند از روشهایی مانند منع بعضی کمکها استفاده نماید

آیت الله العظمی سیستانی

____________________________________________________________________________________________

شنبه, 20 تیر 1394 ساعت 01:26

آیا مسابقه و شرط بندى به وسیله تفنگ بادى جایز است؟

بسمه تعالى: ضابطه اولى در شرط بندى حرمت است مگر در مواردى که در روایات آمده است  و شرط بندى با تفنگ بادى مقدمه براى آموزش با تفنگ واقعى باشد اشکال ندارد ولى اگر براى هوس رانى و فقط براى برد و باخت باشد جایز نیست. والله العالم

آیت الله العظمی سبحانی

______________________________________________________________________________________________

دوشنبه, 15 تیر 1394 ساعت 16:05 

آیا بازی کلش آف کلنز از نظر شرعی جایز است؟ 2. پرداخت مبلغی برای خرید برخی از امکانات مجازی در این بازی جهت ارتقاء و ادامه آن و یا خرید و فروش این بازی که در هر مرحله دارای قیمتی متفاوت است، به فرد دیگری جایز است؟  

1. اگر اعتباری که برنده به دست می آورد، قابل خرید و فروش باشد (ولو برنده نخواهد آن را بفروشد) بازی مذکور حرام است. 2. جایز نیست.

آیت الله العظمی شبیری زنجانی

____________________________________________________________________________________________

چهارشنبه, 10 تیر 1394 ساعت 17:51 

چسب هایی در بازار وجود دارد که فاقد رنگ بوده و وقتی خشک می‌شوند فاقد اثر و هرگونه بو می باشند و اگر به دست یا بدن بچسبند امکان تمیز کردن آن ها وجود ندارد مگر این که پوست تراشیده شود. اگر چنین وضعیتی بوجود آید حکم چیست؟

جواب) در فرض سؤال بنابر احتیاط واجب باید هم وضوء جبیره‌ای بگیرد و هم تیمّم نمائید.

آیت الله العظمی وحید خراسانی

____________________________________________________________________________________________

دوشنبه, 08 تیر 1394 ساعت 19:51

آیا اقتدا به امام جماعتی که می‌تواند امر به معروف و نهی از منکر کند، ولی انجام نمی‌دهد، جایز است؟

ج: مجرد ترک امر به معروف و نهی از منکر که ممکن است بر اثر عذر مقبولی نزد مکلّف باشد، به عدالت ضرر نمی‌زند و مانع اقتدا به او نیست.

حضرت آیت الله العظمی خامنه ای

____________________________________________________________________________________________

یکشنبه, 07 تیر 1394 ساعت 14:29

ایا پدر و مادر یک دختر می توانند بدون رضایتش او را به عقد یکی از پسران مورد نظر خود دربیاورند؟ در صورت انجام چنین عقدی، اگر دختر به پلیس شکایت کند، آیا این عمل علامت باطل بودن عقد اجباری است یا لازم است که طلاق شرعی اجرا شود؟

در صحت عقد نکاح، وجود دو عنصر معتبر است: 1-رضایت پدر یا جد پدری. 2-رضایت دختر در وقت اجرای عقد نکاح. و اگر یکی از این دو وجود نداشته باشد، عقد باطل است و نیازی به طلاق نیست.

آیت الله العظمی فیاض

____________________________________________________________________________________________

پنجشنبه, 04 تیر 1394 ساعت 17:51 

آیا پدر و مادر می‌توانند یکی از فرزندان را از ارث محروم کنند؟

وصیت به محرومیت یکی از ورثه از ارث، خلاف شرع و باطل است و اثر ندارد.

آیت الله العظمی صافی گلپایگانی

_______________________________________________________________________________________________

پنجشنبه, 04 تیر 1394 ساعت 17:44 

کشیدن سیگار در مسجد اشکال دارد یا خیر؟

ج: درصورتى‏که مضرباشد یاآثارسوء تربیتى ‏ایجاد نمایداشکال‏ دارد.

آیت الله العظمی نوری همدانی

________________________________________________________________________________________________

پنجشنبه, 04 تیر 1394 ساعت 17:21 

در مساجد جهت جا گرفتن، رحل، مهر یا تسبیح قرار مى‏دهند، اگر فاصله زمانى قرار دادن رحل یا... تا اقامه جماعت زیاد باشد (مثلاً از شب گذشته تا ظهر فردا) آیا موجب حقِّ اولویت و در نتیجه غصبى بودن مکان مى‏ گردد؟

ج: براى حقِّ اولویت در مکان لازم است چیزى مانند سجاده باشد، مهر یا تسبیح یا مسواک کافى نیست و این حق اولویت در صورتى است که زیاد طولانى نباشد، بنابراین در وقت اقامه نماز اگر صاحب سجاده خود را به محل نرساند که مستلزم تعطیل مکان شود حقّى نسبت به آن ندارد بنابراین دیگرى مى‏تواند سجّاده را کنار گذاشته و خود جاى او را بگیرد ولى موظّف است که سجاده را به صاحب او برساند و اگر نرساند ضامن است.

آیت الله العظمی نوری همدانی

___________________________________________________________________________________________

سه شنبه, 02 تیر 1394 ساعت 22:54 

آیا رطوبت‏ها یا چرکى که از زخم یا دمل خارج مى‏شود، نجس است؟

پاسخ : اگر خونى به همراه آن نباشد و با خون و نجاست اطراف زخم برخورد نکرده باشد، محکوم به طهارت است.

آیت الله العظمی موسوی اردبیلی

____________________________________________________________________________________________

سه شنبه, 02 تیر 1394 ساعت 22:30

یک) آیا تغییر جنسیت (مرد به زن و زن به مرد) جایز است؟ دو) ادله فقهی اثبات یا ردّ آن چیست؟ سه) اگر شخصی چنین عملی انجام داد، وظیفه‌ی دیگران در برابر او چیست؟

پاسخ یک: تغییر جنسیت، حرام نیست.‏ پاسخ دو: نبودن دلیل بر حرمت، برای اثبات جواز، کافی است.‏ پاسخ سه: در صورت اطلاع، هر کس برابر وضع کنونی، به لحاظ محرم یا نامحرم بودن، عمل ‏می‌کند.

آیت الله العظمی جوادی آملی

____________________________________________________________________________________________

دوشنبه, 01 تیر 1394 ساعت 15:00 

نصب پمپهای پر فشار آب که اخیرا عرضه شده در منازل در صورتی که اگر پمپ مشغول به کار باشد آب آن منزل فراوان و آب همسایه ها کم می شود ، آیا نصب آنها جایز است ؟ اخیرا در بعضی از مساجد هم این کار مشاهده شده است .

ج : اگر موجب ضرر به آنها شود و یا اشکالی در کار آنها ایجاد کند جایز نیست .

حضرت آیت الله العظمی نوری همدانی

_____________________________________________________________________________________________

دوشنبه, 01 تیر 1394 ساعت 00:57

این جانب به وسواس مبتلایم و اطمینان به شسته شدن بدنم در غسل پیدا نمی‌کنم، آیا می‌توانم از همسرم در غسل کمک بگیرم؟

در غیر موارد اضطرار، کسی نباید دیگری را وضو یا غسل دهد؛ اما اگر نگاه کند و بگوید که به کجای بدن آب رسیده است، اشکال ندارد.

آیت الله العظمی صافی گلپایگانی

_____________________________________________________________________________________________

سه شنبه, 26 خرداد 1394 ساعت 11:28

آیا جبران صدمه و آسیبی که به حیوانات وارد می شود، لازم است؟ و اگرصاحب آن را نشناسیم باید ردّ مظالم بدهیم؟

اگر حیوان، مالک داشته باشد، ضمان و ردّ مظالم در این مورد ثابت است. البته آزار و اذیت قابل توجه حیوانات، بدون وجود ضرورت (شرعی یا عقلایی) جایز نیست.

آیت الله العظمی شبیری زنجانی

___________________________________________________________________________________________

پنجشنبه, 31 اردیبهشت 1394 ساعت 22:20

من با خیریه قرار داد می بندم که در ازای مبالغی که با زحمت از خیرین در سطح شهر جمع آوری می کنم درصدی از آن مال خودم باشد. چه حکمی دارد؟

اشکالی ندارد.

آیت الله العظمی مکارم شیرازی

______________________________________________________________________________________________

چهارشنبه, 16 اردیبهشت 1394 ساعت 22:17 

آیا فروش لوازم آرایشی به زنان خیابانی یا زنان بی حجاب تعاون در اثم است و پولی که از این راه دریافت می‌شود حرام است یا خیر؟

اگر اطمینان دارند که لوازم آرایش در موارد حرام مورد استفاده قرار می‎گیرند و موجب فساد در جامعه می‎باشد، در این مورد خاص فروش آن جایز نیست، ولی اگر اطمینان ندارند، اشکال ندارد.

آیت الله العظمی موسوی اردبیلی

______________________________________________________________________________________________

چهارشنبه, 16 اردیبهشت 1394 ساعت 21:57

وظیفه زن در صورت درخواست یا اجبار مرد به بد حجابی وی اگر شوهر، زن خود را به بدحجابی اجبار کند وظیفه زن چیست؟ و اگر زن تمکین کند گناه آن بر کدامیک از آن دو نوشته می شود؟

مرد حق ندارد همسر خود را به خلاف شرع مجبور کند و زن هم نباید در این موارد اطاعت کند و در صورت اطاعت از شوهرش، گناه آن برای هر دو نوشته می شود.

آیت الله العظمی شبیری زنجانی

____________________________________________________________________________________________

یکشنبه, 06 اردیبهشت 1394 ساعت 15:13 

اگر  گاهى براى تفریح و ورزش بگوئیم بازنده باید براى همه بستنى بخرد آیا جایز است؟

در هر ورزشى که در آن برد و باخت شرط شود حرام است ولى اگر ورزش کنند و یکى ببرد و دیگرى ببازد از او بخواهند که براى دیگران چیزى بخرد (و او قبول کند) اشکالى ندارد . والله العالم

آیت الله العظمی سبحانی

____________________________________________________________________________________________

سه شنبه, 01 اردیبهشت 1394 ساعت 23:14 

در محله‌ها اعلام مى‌شود که مى‌خواهند مسابقه برگزار کنند. از مسابقه دهنده‌ها پول مى‌گیرند که این پول را صرف پول دادن به داور و خریدن جایزه براى برنده و... نمایند. آیا گرفتن این پول اشکال دارد؟

اگر پول را از بازیکنان [براى شرکت در مسابقه] مى‌گیرند و بعد از مال خودشان به برنده جایزه مى‌دهند به‌طورى که طرف دیگر چیزى نباخته باشد، اشکال ندارد ولى اگر پول را از شرکت‌کنندگان دریافت مى‌کنند که به برنده بپردازند، قمار و حرام است.

 آیت الله العظمی خامنه ای

___________________________________________________________________________________________

پنجشنبه, 13 فروردین 1394 ساعت 21:23 

اگر زنی در محلی که نامحرم او را می بیند وضو بگیرد، وضویش چه حکمی دارد؟اگر مضطر به این کار باشد چطور؟

وضویش صحیح است، اگر چه گناه کرده و در صورتی که تنها راه وضو، قرار گرفتن در منظرنامحرم باشد، باید تیمم کند.

آیت الله العظمی شبیری زنجانی

___________________________________________________________________________________________

دوشنبه, 10 فروردین 1394 ساعت 17:55

آیا مرد می تواند بدون داشتن دلیل مانع از اشتغال همسر خویش گردد؟

اگر قبل از ازدواج زن طبق قرارداد شرعی استخدام شده ویا در هنگام ازدواج شرط کرده دراین جهت آزاد باشد شوهر نمی تواند اورا منع نماید ، در غیر اینصورت می تواند.

آیت الله العظمی سیستانی

__________________________________________________________________________________________

شنبه, 08 فروردین 1394 ساعت 23:13

آیا بدون اجازه، پدر و مادر مى توانند وسائل شخصى فرزند را تفتیش کنند؟

بسمه تعالى: اگر فرزند نابالغ باشد اشکال ندارد، و درصورت بلوغ اگر احتمال امر مهمى را مى دهند که با سرنوشت فرزند ارتباط دارد و درصدد هدایت و نجات او باشند در این صورت پدر مى تواند تفتیش کند.

آیت الله العظمی سبحانی

___________________________________________________________________________________________

پنجشنبه, 28 اسفند 1393 ساعت 23:04

حکم مالکیت و تصرف در کادو ها و مبالغ نقدی که برای فرزندان تازه متولد شده می آورند چیست؟

اگر تصریح خاصی از طرف اهدا کنندگان نسبت به نوع مصرف آن نشده باشد ظاهر این است که وجه نقد و امثال آن در واقع کمک هزینه هایی است که پدر برای بچه انجام داده است و به او می رسد ولی اجناس غیر نقدی و کادوهای متناسب با فرزند، متعلق به فرزند است و باید در مصلحت فرزند استفاده و در آن تصرف شود.

آیت الله العظمی مکارم شیرازی

________________________________________________________________________________________

جمعه, 22 اسفند 1393 ساعت 00:39

اگر انسان از کسى هدیه درخواست بکند و شخص مقابل در رو در بایستى قرار بگیرد و از روى خجالت و به اکراه هدیه را به شخص طلب‌کننده بدهد آیا این هدیه غصبى مى‌شود؟ حکم نماز خواندن با این هدیه چیست؟

اگر بدانید هدیه دهنده راضى نیست، تصرف در آن جایز نیست و چنانچه لباس باشد، نماز با آن باطل است.

آیت الله العظمی خامنه ای

_______________________________________________________________________________________

جمعه, 22 اسفند 1393 ساعت 00:33

اگر صدقه جمع شده با رضایت خودم به کسى قرض دهم تا مشکل طرف مقابل حل شود و بعد از حل مشکل به من برگرداند و براى صدقه استفاده کنم حکم آن چیست؟

اگر مبلغ صدقه از خودتان بوده و جمع کرده‌اید و هنوز به فقیر نداده‌اید، از ملک شما خارج نشده و اختیار آن دست خود شماست مگر اینکه در صندوق کمیته امداد ریخته باشید

آیت الله العظمی خامنه ای

__________________________________________________________________________________________

سه شنبه, 19 اسفند 1393 ساعت 15:01

در بعضى از دعاها مانند فرج (اللهم کن لولیّک الحجة ابن الحسن) در آخر آن (برحمتک یا ارحم الراحمین) اضافه کردن، جایز است یا نه ؟ با چه شرایطى؟

نباید اضافه نمود چون زمینه ساز تحریف در ادعیه است و همان نحو که وارد شده باید بدون کم و زیاد نمودن خوانده شود.

آیت الله العظمی صانعی

___________________________________________________________________________________________

سه شنبه, 19 اسفند 1393 ساعت 14:41

خرید و فروش سگ چه حکمى دارد، آیا جایز است؟

خرید و فروش سگ نگهبان و سگ گله و سگ شکارى اشکال ندارد ولى در غیر این موارد جایز نیست.

آیت الله العظمی خامنه ای

__________________________________________________________________________________________

منبع: خبرگزاری شفقنا

پیامبر روشنایی

پنجشنبه, ۸ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۴۲ ق.ظ

یکى از همسران رسول خدا به نام « ماریه قبطیه » فرزندى به دنیا آورد که پیامبر نام او را ابراهیم نهاد.

این پسر مورد علاقه شدید رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله قرار گرفت اما هنوز هجده ماه از عمر این کودک نگذشته بود که از دنیا رفت .

پیغمبر که کانون عاطفه و محبّت بود از این مصیبت به شدت متأثر شد و اشک ریخت و فرمود:

اى ابراهیم ! دل مى سوزد و اشک مى ریزد و ما محزونیم به خاطر تو، ولى هرگز بر خلاف رضاى خدا چیزى نمى گوییم .

تمام مسلمین از این مصیبت متأثر بودند زیرا آنها مى دیدند که غبارى از حزن و اندوه بر دل پیغمبر صلى اللّه علیه و آله نشسته است.

آن روز تصادفا خورشید هم گرفته بود، با مشاهده این وضع مسلمین همگى ابراز داشتند که :

گرفتن خورشید نشانه هماهنگى عالم بالا با عالم پایین و رسول خدا مى باشد و این اتفاق جز به خاطر فوت فرزند پیغمبر چیز دیگرى نمى تواند باشد.

البته این مطلب - فى ذاته - مانعى ندارد، بلکه به خاطر رسول اکرم صلى اللّه علیه و آله ممکن است دنیا هم زیر و رو شود اما در آن موقع این اتفاق روى این جهت نبود و در حقیقت یک مساءله طبیعى بود ولى مردم چون این حادثه را در یک روز مشاهده مى کردند با هم مربوط مى دانستند و در نتیجه سبب مى گردید که ایمان و اعتقاد آنها به رسول خدا بیشتر شود.

این مطلب به گوش پیغمبر اکرم صلى اللّه علیه و آله رسید به جاى اینکه آن حضرت از این تعبیر مردم خوشحال شود و مثل بسیارى از سیاست بازها موقع را براى تبلیغات غنیمت شمرد و از این عواطف و احساسات مردم به نفع اسلام استفاده کند، نه تنها که چنین نکرد، بلکه سکوت را هم جایز ندانسته به مسجد آمد و پس از آن به منبر رفتند و صریحا اعلام داشتند که : 

اى مرم ! خورشید و ماه دو نشانه از نشانه هاى خداست و به دستور او در سیر و حرکتند و به فرمان خدا مطیع مى باشند! هرگز به خاطر مرگ و زندگى کسى گرفته نمى شوند! هرگاه خورشید و ماه گرفت ، نماز آیات بخوانید!

سپس از منبر پایین آمدند و نماز آیات را با جماعت خواندند آنگاه به على علیه السلام فرمود:

پیکر فرزندم ابراهیم را براى دفن آماده کن !

على علیه السلام جنازه ابراهیم را غسل داد و کفن کرد پس از آن مردم دفنش ‍ کردند.


برگرفته از :

حکایتها و هدایتها در آثار استاد شهید آیة الله مرتضى مطهرى

محمّد جواد صاحبى

و

داستانهاى بحارالانوار جلد 1

محمود ناصرى

فتاوایی که نقل می شوند اما حقیقت ندارند!

چهارشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۵۰ ق.ظ

شفقنا – مفتیان وهابی و سلفی اظهاراتی را بیان می کنند که برخی از آنها موجب وهن اسلام است. قصد داشتیم از دکتر مهدی فرمانیان، رییس دانشکده مذاهب دانشگاه ادیان و مذاهب اسلامی در مورد علت چنین اظهاراتی از سوی مفتیان و منابعی که آنها در این زمینه استفاده می کنند، بپرسیم، اما دکتر فرمانیان معتقد است، بسیاری از اظهاراتی که از سوی رسانه های سنی و شیعه به یکدیگر نسبت داده می شود، دروغ محض است و هیچ منبع مستحکمی ندارد.

او به شفقنا می گوید: برخی نسبت هایی که رسانه های سنی و شیعه به یکدیگر می دهند تنها باعث ضربه زدن به اسلام و دامن زدن به اختلافات مذهبی شده است. عده ای از فضای اختلافات مذهبی میان شیعه و سنی سوء استفاده می کنند، به هم تهمت می زنند و فضا را ملتهب تر می کنند. این فضای ملتهب به نفع اسلام، اهل سنت و شیعیان نیست و سود آن را تنها استکبار و استعمار می برد.

متن گفت‌وگوی شفقنا با دکتر فرمانیان را می خوانید:

* اخیرا مشاهده می شود که شیوخ و مفتیان عربستان اظهاراتی را بیان می کنند که باعث تعجب بسیاری از مخاطبان می شود و در پایگاه های ارتباط جمعی جنجال های بسیاری را به همراه دارد. اظهاراتی مانند اینکه "خوردن گوشت همسر مباح است" یا "اینکه همجنس گرایی در اسلام مجاز است" چنین فتواهایی در حقیقت موجب وهن اسلام می شود. چرا در میان مفتی های وهابی و سعودی این اتفاق افتاده و چنین برداشت هایی از اسلام ارایه می شود؟

فرمانیان:‌ بسیاری از فتواهایی که در فضاهای مجازی منتشر می شود صحت ندارد. وهابی ها ظاهرگرا هستند، به ظواهر احادیث اعتماد دارند، نسبت به مساله مصلحت بی تفاوت هستند و به عقل بها نمی دهند و البته این مباحث ارتباطی با مسایل سیاسی ندارد. آنها چون ظاهر گرا هستند خبر واحد را حتی در اعتقادات نیز حجت می دانند. در کتاب های اهل سنت احادیثی وجود دارد که وهابی ها گاهی به آنها استناد می کنند و باعث جنجال هایی می شوند. اما در این میان بسیاری از فتاوی که به وهابیت نسبت داده می شود مانند بسیاری از نسبت هایی که به شیعه داده می شود، دروغ یا تحریف است. چنین روند و رویکردی هیچ سودی ندارد و تنها فضای جنگ مذهبی را بیشتر می کند.

* نسبت های دروغی که می فرمایید از طرف چه کسانی داده می شود؟

فرمانیان:‌ متاسفانه طرفینی است. در سایت های وهابی ها دیده می شود، نسبت هایی به شیعیان زده می شود که هیچ مبنای درستی ندارد. البته در برخی رسانه های شیعه نیز دیده می شود که طبق یک روایت اعتقادی ضعیف السند می گویند به دشمن خود اتهام بزنید. لذا اتهامی زده می شود، در فضای مجازی نقل می شود و رسانه به رسانه انتشار می یابد بدون اینکه رسانه ها به دنبال این باشند که صحبت نقل شده از فلان فرد ولو وهابی از کجا آمده است. این مساله به عنوان مثال در کشور خودمان سایت های تند شیعی از یک فتوا یا سخن یک مقام مذهبی سنی یا سلفی یا وهابی ها تکه ای را برداشته و منتشر می کنند بدون اینکه توضیحات بعدی آنها را بیاورند و همین اقدام موجب برداشت های اشتباه و ناقص می شود.

یکی دیگر از دلایل تحریف سخنان مفتیان شیعه و سنی و انتشار آنها، تخریب طرف مقابل است. مثلا در سایت های شیعه گفته شد که ناصر العمر جهاد نکاح را با محارم مجاز دانسته است، این دروغی است که برخی از سایت ها برای تخریب طرف مقابل نسبت داده اند. از طرف دیگر سایت های وهابی نیز دروغ هایی را به علمای شیعه از جمله به امام خمینی(ره) نسبت داده اند و هم اکنون هم در سایت های آنها قابل مشاهده است!

یا مثال دیگر اینکه سایت های وهابی عکس هایی از شیعیان نشان می دهند و براساس آن عکس می گویند شیعیان اباحه گر هستند و زنان و مردان آنها در مجلس با هم می رقصند! عامه وهابی ها و سلفی ها وقتی چنین سخنانی را در مورد شیعیان می شنوند به راحتی تهمت هایی که به شیعیان زده می شود را قبول می کنند چون تحت تاثیر تبلیغات منفی، شیعه را به عنوان یک مجموعه اباحه گر می شناسند.

از سوی دیگر شیعیان هم با شنیدن سخنانی که در فضای مجازی ما از سوی وهابی ها و سلفی ها منتشر می شود عموم سلفی ها را بی عقل می دانند به همین دلیل هر زمان، هر فتوایی که از طرف آنها به دست شیعیان می رسد به سرعت آن را می پذیرند. در صورتی که وقتی به سایت اصلی سلفی ها رجوع می کنیم بسیاری از چنین اخباری وجود ندارد. چنین رویکرد و روندی از سوی هر دو طرف تنها موجب سوء استفاده دشمنان شده است.

* چطور سوء استفاده می شود؟

فرمانیان:‌ وقتی دو گروه یکدیگر را تخریب کنند و تفکرات نادرستی به هر دو گروه نسبت داده شود، این نسبت ها و تفکرات به غرب می رسد و ذهنیت آنها نسبت به شیعه و سنی براساس همین نسبت ها شکل می گیرد سپس به شایعاتی که سنی ها علیه شیعیان و شیعیان علیه سنی ها درست کرده اند، توجه می کنند، بر این اساس در غرب در یک نسبت کلی تر می گویند که اسلام دین خرافی، بی عقلی و اباحه گر است و توجهی به ارزش های اخلاقی ندارد.

* این وسط فقط اسلام ضربه می خورد.

فرمانیان:‌ دقیقا! ما متاسفانه گاهی خودمان با دست خودمان اسلام را تضعیف می کنیم و اسم آن را کوبیدن طرف مقابل می گذاریم. شاید ما طرف مقابل را کوبیدیم ولی اتفاقی که می افتد تنها ضربه خوردن به اسلام است. حتی جوان خودمان هم شایعاتی که به شیعیان نسبت داده می شود را می شنود و در مورد آن تحقیق نمی کند و از اسلام زده می شود، سپس می گوید که تفکر سکولاریسم بهتر است. متاسفانه مسلمانان از هر گروه داریم به چنین فضایی دامن می زنیم و این مشکل اساسی ماست که با به وجود آمدن شبکه های ماهواره ای، سایت ها و فضای مجازی غیر قابل کنترل شده است.

* طبیعتا مفتیان و بزرگان دو طرف متوجه نسبت های دروغین و آسیب هایی که این نسبت ها به همراه دارد، هستند. چرا اقدام و ممانعت تاثیرگذاری نسبت به این مساله انجام نمی شود؟

فرمانیان:‌ مقام معظم رهبری و حضرت آیت الله مکارم شیرازی می گویند غیبت اهل سنت حرام است چه برسد به اینکه به آنها تهمت و دروغ زده شود؛ اما همه ما از جمله شیعه، سنی و مخصوصا با اقدامات وهابی ها و سلفی ها و داعشی ها هر کدام داریم عملا به سمت جنگ مذهبی می رویم؛ یک نفر با خودسانسوری، نفر دیگر با سکوت و شخص دیگر با تهمت زدن. تنها داریم آب به آسیب دشمن می ریزیم، اختلاف و دعوا را در جهان اسلام بیشتر می کنیم و فقط آمریکا، اروپا، استعمار و استکبار از این مسایل سود می برند.

* اگر آنها از ما اظهارات دروغ مطرح می کنند و برخی رسانه های ما هم متقابلا از آنها اظهارات دروغ می زنند و در این میان هر دو طرف سکوت می کنند و هیچ عکس العملی نشان نمی دهند، برای مخاطبان شاید این برداشت را داشته باشد که حتما این سخنان و نسبت ها درست است وگرنه اعتراضی نسبت به آنها از هر دو طرف صورت می گرفت. چرا ما داریم به این سمت می رویم و بسیاری سکوت کرده ایم؟

فرمانیان:‌ دلیل آن مسایل سیاسی است. عربستانی ها در شبکه های خود به صورت پمپاژ علیه شیعه سخنانی را مطرح می کنند و حتی تهمت و دروغ هم به این سخنان اضافه می کنند؛ از طرف دیگر به عنوان مثال ما با عربستان و سیاست هایش به مشکل برخورده ایم، ما هم همین کار را می کنیم. در این میان چه بسا سایرین سکوت می کنند و معتقدند در این دعوا اگر حرفی زده شود، به نفع طرف مقابل است. در چنین شرایطی اگر یک فرد منصف از هر طرف که باشد اعتراضی کند، کسی به حرفش گوش نمی دهد. به عبارت دیگر بسیاری از ما به خاطر دعواهای سیاسی، خودسانسوری شدیدی داریم که تنها اسلام و مذاهب را می کوبیم و بالطبع اختلافات مذهبی را گسترش می دهیم.

* یعنی مصلحت دین تحت لوای سیاست قرار گرفته است؟

فرمانیان:‌ بله! مصلحت دین تحت لوای سیاست قرار گرفته و در موارد بسیاری عقلانیت کنار گذاشته شده است. عده ای سیاست ماکیاولی پیدا کردند. دیگر صحبت مباحث دینی و شرعی نیست، بلکه اینکه طرف مقابل را با هر وسیله ای بکوبید و تفرقه بیانداز اصل شده است. اگر یک آمارسنجی صورت گیرد، مشاهده می شود که اکثر عربستانی ها، ایرانی ها را دشمن خود می دانند و اکثر ایرانی ها هم دشمن خود را در عربستان می دانند این دقیقا همان چیزی است که آمریکا می خواهد یعنی سیاست زدگی داخلی سپس سیاست زدگی خارجی و در نهایت استفاده تبلیغاتی دشمنان اسلام از دعوای اختلافات داخلی. نهایتا به نظر من به رغم همه اختلافات می توان برای مصلحت بزرگتر که اسلام است قدم های سازنده ای برداشت و رسانه های مذهبی از شیعه و سنی هر کدام می توانند حداقل با پرهیز از انتشار مطالب بی بنیاد یا سست بیناد و پرهیز از انتساب مطالب نادرست به یکدیگر نقشی شایسته ایفا کنند.


زن برتر

چهارشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۲۲ ق.ظ

ویژگیهاى بهترین زن در گفتار رسول خدا صلى الله علیه و آله :

درباره بهترین ها باید بهترین افراد نظر بدهند، و برترین افراد آنانى هستند که در نظرشان هوى و هوس راه ندارد و گفتارشان مطابق با حق و واقع است.

اینان تنها پیامبران و امامان معصوم علیهم السلام هستند که معارف و حقایق را با قلب پاک خود از سرچشمه زلال وحى دریافت و با زبان مبارک خود براى خلق خدا بیان مى کنند.

رسول اکرم صلى الله علیه و آله در میان این جمع بهترین ، جلودار، و سرآمد است زیرا او برترین مخلوق خداست ، و کلامش ، بعد از کلام حق ، زیباترین و دلنشین ترین گفتار است .

براى آشنایى با بهترین زنان به خدمت رسول خدا صلى الله علیه و آله مى رویم و با هم گوش جان به کلام جان بخشش مى سپاریم .

جابربن عبدالله مى گوید: با جمعى در خدمت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله بودیم آن حضرت فرمود:

بهترین زنان شما داراى این ویژگیهاست :

1 - فرزند آور 2 - بسیار مهربان 3 - پاکدامن 4 - عزیز در میان فامیل 5 - متواضع و فروتن با همسر 6 - زینتگر براى همسر 7 - خود نگهدار در برابر نامحرم 8 - حرف شنو و فرمانبردار از شوهر 9 - کاملا در اختیار به هنگام خلوت 10 - درخواست کننده ی نزدیکی ، او نباشد. (1).

اکنون براى درک بیشتر این کلام نورانى رسول اکرم صلى الله علیه و آله نگاهى دیگر به این صفات مى افکنیم و از زبان مبارک آن حضرت و خاندان پاکش به تشریح آنها مى پردازیم .

1 - فرزندآور

در فرهنگ روایات ، دختر تا زمانى که در خانه پدر به سر مى برد (حسنه ) است این امانت الهى هرگاه پا به خانه شوهر گذاشت به مقام همسرى دست مى یابد و البته پاسدارى از این مقام شرایط خاصى دارد که تحصیل آنها مایه کمال و فضیلت زن است .

سومین دوره اى که زن بعد از دوران دخترى و همسرى به آن منتقل مى شود، دوران پر افتخار و مسؤ ولیت ساز مادرى است .

مقام مادر از آن کسى است که محیط مقدس خانه را، با به دنیا آوردن و پرورش دادن فرزندان ، که پاره هاى تن و جان او هستند، صفا و رونق بخشد. و روشن است که هرچه تلاش زن در این دوره مادر بودن ، افزون باشد، پاداش اخروى او نیز بیشتر و تقربش به پروردگار افزونتر است و این سر گفتار رسول خدا صلى الله علیه و آله است که فرزند آورى از صفات خوب زن برمى شمرد. چرا که این ویژگى ، زن را به مقام مادر شدن ارتقا میدهد و تا آنجایش رهنمون مى سازد که خود آن حضرت در گفتار دیگرى مى فرماید:

(بهشت ، زیر گامهاى مادران است ) (2).

آرامش حقیقى و معنوى زندگى با وجود فرزند صالح تقویت مى گردد و هیچگاه خانه بدون فرزند - با امکان آوردن آن - روى آرامش نخواهد دید.

براى توجه به ارزشمندى زنى که فرزند آور است به این دو روایت بنگرید:

رسول خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید: با دوشیزه فرزند آور ازدواج کنید، ولى با زیبا چهره نازا ازدواج نکنید، زیرا من به شما امت روز قیامت افتخار مى کنم (3).

در روایت دیگر امام علیه السلام مى فرماید: بدانید که زن سیاه چهره هاى که فرزند آور باشد براى من دوست داشتنى تر است از زیباى نازا(4).

2 - بسیار مهربان

محبت و دوستى و مهربانى ، شاه کلید نفوذ در دلهاست . هیچ چیزى به قدر مهربانى کارآیى ندارد. درهاى بسته و چهره هاى گرفته با این ابزار گشوده و باز مى شوند.

در فرهنگ دوستى محبت ، همه چیز با معنى و پیام دار است گاه با یک اشاره و با یک کلمه و یا جمله مى توان صحنه را عوض کرد و به آسانى ، در دل دیگران راه یافت .

رسول اکرم صلى الله علیه و آله مى فرماید: بهترین زن ، آن است که بسیار مهربان و صمیمى باشد.

طبیعى است که منظور، به کار گرفتن این سرمایه در خدمت جذب شوهر است محبت شوهر به همسر خود از طبیعى ترین انواع دوستیهاست و اگر با دوستى و مهربانى سرشار از طرف زن همراه باشد، هیچ کینه و بى مهرى اى برجا نمى ماند. ثمره این اظهار دوستى و صمیمیت ، لبریز شدن کانون دل و فضاى خانه از آرامش و سکون است و در چنین دل و خانه اى اضطراب و بى قرارى راهى براى نفوذ ندارد.

در روایت دیگرى ، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله یکى از صفات بدترین زنان را کینه و حقد معرفى مى فرماید (5). زنى که پیوسته چشم انتظار گرفتن عیب و نقطه ضعف است ، تا به وسیله آن همسرش را سرکوب و توبیخ و سرزنش کند، داراى یک صفت منفى و مخرب است و طبیعى است که با چنین برخوردهایى جز ناآرامى و اضطراب ، بذر دیگرى در زمینه زندگانى مشترک کاشته نمى شود.

شاید یکى از عوامل شکست و افسردگى و پیرى زودرس مردان ، همین بى مهرى ها و لجاجتهاى آگاهانه و ناآگاهانه زنان در برخورد با همسرانشان باشد.

از امام صادق علیه السلام روایت است که مى فرماید: از دعاهاى رسول خدا صلى الله علیه و آله این بود که مى گفت : خدایا! به تو پناه مى برم از زنى که مرا پیر کند، قبل از اینکه دوران پیرى من فرا رسد(6).

روشن است که پناه بردن انسان به خدا در جایى است که احساس خطر و ناامنى و گمراهى وجود دارد، شاید در وجود زنى که براى شوهرش پیرى زودرس مى آورد ریشه هاى ناامنى ، خطر و گمراهى نفوذ کرده باشد. طبیعى است که چنین زنى موفق به آرام سازى محیط خانه و آرامش بخشى به شوهر نخواهد بود.

3 - در اوج پاکدامنى

عفت حالتى است نفسانى که بازدارنده از غلبه شهوت است (7).

عفیف انسانى است که با تلاش پى گیر، به مقامى دست یافته که خود را در اختیار خواسته هاى نفسانى قرار نمى دهد. روح چنین شخص آن چنان در اوج است که به آسانى از آنچه ناپسند و نامشروع است چشم مى پوشد؛اگر چه توان انجامش را دارا باشد.

این مبارزه با نفس که جهاد اکبر است چنان فضیلتى دارد که صاحب این مقام در مقایسه با مجاهد در جبهه جهاد اصغر، که مبارزه با دشمن خارجى است ، از امتیاز برخوردار است به این روایت بنگرید:

حضرت امیرالمؤمنین مى فرماید: جهادگرى که در راه خدا به شهادت رسیده ، پاداشش ، برتر از توانگرى نیست که با داشتن قدرت ، عفت ورزیده است. نزدیک است که عفیف فرشته اى از فرشتگان باشد (8).

ارزشمندى صفت عفت - با توضیحى که داده شد - براى یک زن روشن است .

هر زنى لازم است که این ویژگى را در زندگى مشترک به نمایش ‍ بگذارد و از این راه ، فکر و ذهن و دل همسرش را از هر نوع پندار و توهم وسوسه پوچ احتمالى و بى اساس پاکسازى کند و زمینه پیدایش و رشد هر نوع احساس بدبینى را از میان ببرد.

آرامش روانى از آن مردى است که این ویژگى و خصلت را - که انسان را تا مرز فرشتگان اوج مى دهد - در همسر خویش بیابد.

گلخانه زندگى در فضاى سالم و نشاطآور (عفت ) شاهد شکوفایى غنچه هاى معنوى و عطرآگین اعتماد زن و مرد به یکدیگر خواهد بود.

از آنجا که گام نهادن در مسیر خوبیها و معنویات ، نیازمند تعاون و همکارى است ، یادآورى این نکته ضرورى است که اگر مردى ، خواهان عفت همسرش مى باشد، باید زمینه و اسباب آن را در حد توان خویش فراهم کند، در این میان وظیفه مرد است که به گونه اى آراستگى ظاهر داشته باشد و خود را متلزم به رعایت زیبایى و نظافت بداند که پیوسته براى همسرش ‍ جذاب و دلربا باشد.

در این زمینه به این روایت جالب توجه کنید:

حسن بن جهم مى گوید: امام رضا علیه السلام را دیدم که محاسن خود را خضاب (رنگ ) کرده بود.

پرسیدم : فدایت شوم ، رنگ کرده اید؟! امام پاسخ داد: آرى ، رسیدگى به خود (تغییر شکل و هیئت دادن ) از عوامل افزایش عفت زنان است ، و یکى از علل بى عفتى زنان این است که همسرانشان این امر را رها کرده اند، آنگاه امام فرمود: آیا دوست دارى همسرت را به گونه اى ببینى که وضعیتش ‍ همانند تو باشد، در حالتى که به سر و وضع خود نرسیده اى ؟!

او جواب داد: خیر، حضرت فرمود: همسر تو هم دوست ندارد که تو را بدان گونه ببیند(9).

4 - عزیز در فامیل

در مفهوم عزت یک نوع نفوذ ناپذیرى نهفته است ، زمین سختى که چیزى در آن موثر نیست ، داراى صفت عزت است ، این حالت ، همانند تمامى صفات خوب دیگر، اگر از منبع اصلى سرچشمه بگیرد پایدار و ماندنى است وگرنه زودگذر و از بین رفتنى خواهد بود.

در فرهنگ قرآن ، عزت حقیقى از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است خداوند کانون همه خوبیهاست و همه این خوبیها از او به پیامبرش و مؤ منان سرایت مى کند ایمان ، شرط اصلى عزت است و در سایه بندگى خداست که سربلندى انسان تأمین مى شود.

شاید عزیز بودن زن که در کلام رسول خدا صلى الله علیه و آله از ویژگیهاى زن خوب و شایسته معرفى شده است به این معنى برگردد که ایمان حقیقى یک زن از او در میان فامیل چهره اى ساخته باشد که مورد نظر و احترام و تکریم همه و داراى عزت و سرافرازى باشد.

 طبیعى است مردى که این موفقیت مطلوب را براى همسرش در میان فامیل شاهد است و زنى که از این چنین جایگاه رفیعى برخوردار است ، هر دو در محیط مقدس خانه ، آرامش و امنیت را به وضوح احساس مى کنند.

نقطه مقابل این زن ، زنى است که بر اثر سوء رفتار و گفتار و عملکردهاى ناشایسته و موضعگیرى و اقدامهاى ناپسند و نابخردانه خود را در میان فامیل و آشنایان خوار و ذلیل کرده است .

چنین زنى در روایت دیگرى از رسول اکرم صلى الله علیه و آله داراى خصلتى از خصال بدترین زنان است (10).

زنى که در میان فامیل اعتبارى ندارد و با چشم حقارت و خوارى به او مى نگرند براى خود نیز شخصیت قابل اعتمادى را باور ندارد و هیچگاه موفق نخواهد شد که بدون سرمایه لازم که ، همان عزت و متانت و موقعیت خانوادگى است ، محیط خانه را محلى مناسب براى ارامش جسم و روح همسرش قرار دهد.

5 - فروتن با همسر

ارزش هر صفت و عمل نیکویى در این است که آدمى آن را از روى آزادى و اختیار انجام دهد کسى که مجبور است خوب باشد و کار نیک انجام دهد، شاید براى دیگران مفید باشد، اما امتیازى براى خود او محسوب نمى شود نرمخویى و تواضع و فروتنى انسان نیز وقتى پسندیده و ارزشمند است که با انتخاب و آزادى همراه باشد.

قرآن کریم مؤمنان را از این جهت که در برابر یکدیگر خاضع و فروتن و نرم هستند مى ستاید و روشن است که مؤمن حقیقى با تلاش و مجاهده به این خصلت پسندیده دست مى یابد.

نرم بودن زن در محیط زندگانى مشترک ، در برابر شوهر، اگر از روى شناخت و اختیار و عمل به وظیفه شوهردارى باشد خصلت پسندیده و کار ارزشمندى است.

زنى که به آسانى در برابر خواسته هاى مشروع و معقول شوهر شکل مى پذیرد و از خود مقاومتى نشان نمى دهد صاحب فضیلت است و محیط مقدس خانه با این روحیه تسلیم و گذشت و حق پذیرى ، زمینه پرورش و رشد آرامش را بهتر فراهم مى یابد.

نقطه مقابل زنى که در برابر همسر مطیع و منقاد است زنى است که در برابر همسرش ، هیچ نرمش و انعطاف ندارد و پیوسته به دنبال مقاومت و پافشارى و جبهه گیرى در برابر خواسته هاى شوهر است . چنین زنى از دیدگاه رسول اکرم صلى الله علیه و آله از بدترین زنان است (11)

 زنى که مرد هیچگاه نتواند راهى براى نفوذ در دل او بیابد، هرگز نباید چشم امید به زندگانى همراه با مسالمت و صفا داشته باشد.

6 - زینتگر براى شوهر

خودآرایى و تزیین در نهاد زن قرار گرفته است ، اما زن به عنوان جنس ‍ مخالف مرد، حتى اگر خود را نیاراید، باز هم جذاب و داراى کشش است به همین جهت در اولین مراسم خواستگارى در آفرینش - داستان خلقت آدم و حوا - دیدیم که چگونه آدم همنشینى و نگاه به حوا را مایه انس و آرامش ‍ خویش یافته بود، و آن را به خداوند اظهار داشت .

این سرمایه خداداد باید در مسیر تثبیت زندگانى مشترک به کار رود.

اگر زندگى مشترک فقط سپرى نمودن چند ساعت و چند روز بود، شاید سهل انگارى و بى اعتنایى مشکل آفرین نبود؛اما زندگانى دراز مدت زن و شوهر باید پیوسته همراه با جاذبه عشق باشد تا هیچگاه گرد و غبار بى میلى و بى اعتنایى و دلسردى و ناامیدى بر صفحه درخشان آن ننشیند.

استفاده از زینت و آرایش ، جذابیت زن را تقویت مى کند و بر همین اساس ‍ است که رسول خدا صلى الله علیه و آله یکى از صفات زن خوب را خودآرایى براى شوهر بیان مى کند. زیرا مردى که به همسرش عشق و مهر مى ورزد، بیگانه را به حریم دل خود راه نمى دهد. در این حال ، بر سراسر زندگى آن دو، ابر آرامش و اطمینان سایه مى گسترد و اینجاست که آرام بخش بودن گل وجود زن ، مفهوم و عینیت پیدا مى کند.

اهمیت آراستگى زن براى شوهر تا آنجاست که در فرهنگ اسلام ، زن با هیچ بهانه اى نمى تواند درباره انجام این وظیفه در قبال همسرش بى اعتنا یا بى توجه باشد. البته شرایط مختلف زندگى مقتضى گونه هاى مختلف عمل به این وظیفه و خواهان برخورد شایسته و بایسته زن در آن شرایط مى باشد.

امام باقر علیه السلام مى فرماید: سزاوار و شایسته نیست که زن - درباره رسیدگى به سر و وضع خود و آراستن خویش بى عنایت باشد - و در زمینه آرایش و آراستن خود را بازنشسته کند، اگر چه به اندازه آویختن گردنبندى در گردن باشد و شایسته نیست که زن دستش را با خضاب - رنگ با حنا - زینت نکند، اگر چه با کشیدن دست روى حنا باشد و اگر چه این زن مسن باشد - سنى از او گذشته باشد (12).

7 - خود نگهدار در برابر نامحرم

بیشتر این چنین است که تا آدمى ، حریم خود را نشکند، دیگرى جرأت تجاوز به حریم او را نمى یابد.

در مرزهاى جغرافیایى نیز عبور دشمن از آن قسمت که تحت حفاظت و دیدبانى نیست ، آسانتر صورت مى گیرد. اگر انسانى درباره هر برخوردى هیچ گونه عکس العملى و حساسیتى نشان ندهد، دیگران براى حفظ متانت و وقار و موقعیت او کمترین اعتبارى را نخواهند پذیرفت .

زن گل است ؛ آن هم فقط براى استفاده صاحب شرعى و قانونى اش . ارزش ‍ این گل به آن است که اختصاصى است و تنها براى یک نفر به نام شوهر، غیر از شوهر هر که باشد، ارتباط زن با او نباید به گونه اى باشد که زن با شوهر دارد، رعایت این امر مهم را پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله از صفات خوب زن مى داند، زن باید در برابر نامحرم ، دژ و سنگر نفوذناپذیر باشد. به راستى اگر تمامى زنان با تمامى نامحرمان و بیگانگان اینگونه باشند آیا دیگر جایى براى بدگمانى و بى اعتمادى ، که زمینه ساز ناآرامى و اضطراب است ، یافت مى شود؟!

در برابر این زن ، زنى است که هر نوع ارتباط صمیمى و آمیخته به دوستى و لذت بخشى ، را با غیر همسر داشته باشد، ولى نوبت به همسر که مى رسد جز خود نگهدارى و سنگین برخورد کردن و میدان ندادن و بهانه ها و عذرهاى رنگارنگ آوردن ، کار و برخورد دیگرى نداشته باشد. رسول خدا صلى الله علیه و آله این امر را یکى از صفات بدترین زنان معرفى مى فرماید(13).

این حالت زن و این طرز برخورد باید براى غیر شوهر باشد. در زمینه یاد شده ارتباط زن با غیر شوهر - نامحرمان و بیگانگان - باید همانند ارتباط یک قطب آهن ربا با قطب موافق باشد که بطور طبیعى و خودکار، عکس العملى جز دفع و دورسازى ندارد، ولى نسبت به شوهر همانند قطبهاى مخالف آهن ربا باشد که به طور طبیعى واکنشى جز جذب و کشش ‍ و اتصال ندارد.

8 - حرف شنوى از شوهر

از صفات بسیار خوب پیامبر خدا صلى الله علیه و آله که حتى دستاویز مخالفان و دشمنان اسلام نیز شده بود، حرف شنوایى بسیار آن حضرت بود، به نحوى که مى گفتند پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فقط گوش است (14).

این خصلت بسیار پسندیده اى است که آدمى قبل از هر نوع اظهار نظر و موضع گیرى ، گفتار دیگرى را بشنود، و نشنیده به قضاوت ننشیند. گوش ‍ براى شنیدن است و عقل براى انتخاب بهترین و پیروى از آن ، و خداوند در قرآن به بندگانى که چنین هستند بشارت داده است (15).

زن و مرد قبل از اینکه در کانون خانه رابطه همسرى داشته باشند، دو انسان داراى ادراک و فهم ، و باید حرف حق را از یکدیگر بپذیرند، تا حق حاکم باشدت نه تمایلات و سلیقه هاى شخصى .

زن خوب آن است که حرف شوهر را مى شنود - اگر چه نوبت به او اجرا و عمل نرسد - و این خود امتیاز است .

زنى که اصلا ظرفیت و آمادگى شنیدن حرف همسر را ندارد، از این امتیاز محروم است و از دیدگاه رسول خدا صلى الله علیه و آله یک درجه از خوبى را دارا نیست . آیا میان مردى که براى حرفش در خانه گوش ‍ شنوایى سراغ ندارد با مردى که همسرش را پیوسته شنواى سخنانش ‍ مى بیند از نظر وحى تفاوت وجود ندارد؟ آیا این شنوایى حرف همسر، تأثیرى در آرامش لازم براى مرد و زندگى مشترک ندارد؟!

9- فرمانبردار از همسر

در فرهنگ قرآن کریم ، مرد نسبت به زن قوّام است (16) اگر چه زندگانى زن و مرد، مشترک است ، اما قیام این بناى مقدس و تکیه گاه اصلى از نظر تدبیر و سرپرستى و اداره امور و اعمال مدیریت از آن مرد است .

بر این اساس ، فرمان و امر به دست اوست . طبیعى است مردى که فرمان به بدى و حرام و نامعقول و ناپسند مى دهد، فرمانبردارى از او در این حوزه و قلمرو نیست و فرمانش مطاع نخواهد بود.

زنى که در برابر فرمان شوهر؛یعنى دستورهاى مشروع و معقول او فرمانبردار است از نظر روحى آرامتر است ، تا زنى که پیوسته مصمم است که حرف آخر را او بزند، اگر چه ناحق باشد، و هیچ حرفى را از همسرش نپذیرد و به کار نبندد، اگر چه حق باشد.

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله اطاعت زن از فرمان همسر را نشانه خوبى زن میداند چرا که این فرمانبردارى پایه هاى زندگى مشترک را که باید دائما بر شالوده هاى دوستى و صمیمت و آرامش استوار باشد تثبیت میکند.

آیا زنى که در برابر خواسته شوهر با گفتن یک کلمه (چشم ) آرامش را، که رسالت و ماءموریت اصلى اوست ، در محیط خانه به ارمغان مى آورد، لایق دریافت مدال افتخار (بهترین زن ) آن هم از زبان مبارک رسول گرامى اسلام نیست ؟

نقطه مقابل چنین زنى ، آن است که جز لجاجت و تمرد و سرپیچى در برابر شوهر، برخورد و موضع دیگرى ندارد. این از صفات بدترین زنان است که رسول اکرم صلى الله علیه و آله در روایت دیگر بیان مى فرماید (17).

روشن است که لجاجت در جایى است که مسأله حق پذیرى و حق جویى در کار نیست ، بلکه پافشارى و مقاومت بر سر موضوع و مطلبى است که زن جز این که بخواهد شجاعت و به اصطلاح هنرمندى و مرد بودن خودش را نشان بدهد انگیزه دیگرى ندارد. چنین زنى باید مطمئن باشد که تا این خصلت ناپسند که از ویژگى هاى بدترین زنان است در اوست هیچگاه موفق به انجام رسالت خدایى خویش ، که آرامش بخشى به زندگى و شوهر است ، نخواهد شد.

10 - پاسخگوى نیازهاى جنسى

سراسر جهان هستى ، سرشار از نعمتهاى بى شمار خداوند مهربانى است که هر چیز را که در جاى خودش نیکو آفریده و همه چیز را براى تکامل و رشد انسان مسخر او کرده است .

حقیقت سپاس هر نعمت ، به کار بستن آن در مسیرى است که نعمت بخش ، خرسند است . این چنین است که شکر نعمت ، مایه افزونى و برکت و رشد آن و مفید براى صاحب نعمت و دیگران خواهد بود.

خداوند حکیم ، زن را به گونه اى آفریده است که توانایى ایجاد محیط آرام و مطمئن براى خود و مرد را در اختیار دارد، و بر این اساس ، تنها پاسخگوى نیازهاى جنسى هر مردى را، فقط زن همان مرد، مقرر کرده است و این نعمت و موهبتى است که خداوند در وجود زن قرار داده است شکر این نعمت به آن است که در مسیر رضایت خداوند متعال است به کار گرفته شود. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله که سخنگوى وحى است این مسیر را تبیین کرده است و مى فرماید: از نشانه هاى بهترین زن آن است که به هنگام تنهایى با همسرش ، کاملا در اختیار خواسته هاى او باشد (18).

یعنى خودش را پیشکش او کند و از هر گونه بخل و تنگ نظرى و سختگیرى هاى بى اساسى که مهر و محبت و آرامش را مى میراند، پرهیز داشته باشد، و سخاوتمندان پاسخگوى نیازهاى جنسى همسرش ‍ باشد.

شاید حساسترین مسأله در زندگى مشترک که مى تواند بسیارى از مشکلات را حل کند و از بروز بسیارى از مسائل پیشگیرى کند، همین مساءله باشد.

پیشوایان معصوم دین ، مقدس اسلام نیز بر این بخش تأکید بیشترى دارند و هر موضوعى که بتواند براى زن انگیزه یا بهانه اى براى کوتاهى در این رسالت باشد، از نظر منطق اسلام محکوم و ناپسند است .

به نظر میرسد مطرح ساختن مسأله حیا و خجالت در این زمینه یکى از قوى ترین توجیهاتى است که زنان در اختیار دارند، و گمان مى برند تحت پوشش اسم حیا و در پناه این توجیه در تنهایى با شوهر مى توانند رسمى تر و جدى تر برخورد کنند.

امام صادق علیه السلام در این زمینه مى فرماید: بهترین زن آن است که به هنگام تنهایى و خلوت با شوهر هر گونه حیا و خجالت را از خود جدا سازد، ولى درغیر این حالت ، همراه با شوهر، خود را به زیور حیا بیاراید(19).

اهمیت مسأله پاسخگویى زن به نیازهاى جنسى مرد تا بدانجاست که در قرآن کریم ساعاتى از شبانه روز، به عنوان ، ساعات اختصاصى و خلوت کردن زن و شوهر با هم معرفى شده است و در این ساعات ، ممنوعیت ورود به جایگاه خصوصى زن و شوهر - پدر و مادر - اعلام شده و همه ، حتى کودکان نابالغى که قدتر تشخصى مسائل جنسى را دارند، و خدمتکاران زن و مرد در هر خانه ، باید با اجازه وارد شوند و این همان محل استراحت زن و شوهر، یا اتاق خواب است که نقش تربیتى و تسکینى و آرام بخشى آن در زندگى مشترک ، بى نیاز از توضیح است .

قرآن کریم مى فرماید: اى کسانى که ایمان آورده اید! خدمتکاران (غلامان و کنیزان ) و کودکان نابالغ در اوقات سه گانه قبل از نماز صبح و ظهرگاهان که لباس خود را زمین مى گذارید و بعد از نماز عشا که سه وقت پنهانى و اختصاصى براى شماست باید اجازه ورود بگیرند(20).

اسلام عزیز مسأله انس زن و شوهر با یکدیگر و خلوت کردن آن دو با یکدیگر را آن قدر مؤ ثر و داراى نقش مى داند که از دیدگاه معصومین علیهم السلام این بخش از زندگانى مشترک از اسباب موفقیت مرد، در قسمتهاى دیگر، - عبادت و تحصیل معاش - به حساب مى آید(21).

اسلام براى دستیابى به این هدف ، برنامه هاى ظریف و حساس و جذابى براى زن و مرد تدارک دیده که اگر واقعا به آنها عمل شود، و مرد از هر نظر در خانه - که در فرهنگ قرآن محیط آرامش است (22) - از نظر روحى و جنسى اقناع شود و بدون هیچ اظطراب و دغدغه اى در جامعه حضور پیدا کند، هیچگاه مشکلى براى چنین خانه و جامعه اى از نظر مسائل خانوادگى رخ نمى دهد. در این زمینه روایات جالبى هست که هیچ مشاور با تجربه در امور خانواده و هیچ روانشناس و روانکار و دقیقى نمى تواند چنین دستورالعملهایى صادر کند(23).

اسلام حتى به زن اجازه نمى دهد که به بهانه طولانى کردن نماز از پاسخگویى به خواسته - جنسى - شوهر سرباز زند(24).

و حتى رسول خدا صلى الله علیه و آله درباره زنى که در برابر خواسته و نیاز - جنسى - شوهرش آن قدر مکث و درنگ مى کند و مرتب وعده میدهد تا همسرش به خواب مى رود، چنین مى فرماید: پیوسته فرشتگان او را لعنت مى کنند تا همسرش از خواب برخیزد(25).

11 - خوشبویى

گل هر چه زیبا باشد، هر انسان خوش سلیقه و با ظرافت تا چشمش به گل زیبا مى افتد از بوى آن مى پرسد. بدون تردید، تأثیر زیبایى گل همراه با بوى خوش آن ، در روح افزایى و نشاط آفرینى چندین برابر است .

زن در فرهنگ دینى ، گل زندگى است ، و اگر چه همیشه باید عطر معنویات آرام بخش ، مشام جان آدمى ، باشد اما خوشبویى ظاهر وظیفه اى است که پیروان پیامبران خدا باید بیشتر به آن توجه کنند.

در روایتى که امام رضا علیه السلام عطر - معطر کردن - را از سنتهاى پیامبران معرفى مى کند(26).

در روایت دیگر، امام صادق از رسول خدا صلى الله علیه و آله نقل مى کند که آن حضرت مى فرماید: تنها بهره من از دنیاى شما، زنان و بوى خوش (27) است .

وظیفه زن در این زمینه حساستر و ظریفتر است تا آنجا که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله خوشبو بودن زن را از حقوقى شمرده که مرد بر عهده زن دارد، به روایتى که در این زمینه بنگرید:

امام صادق علیه السلام مى فرماید: زنى نزد پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله آمد و پرسید: اى رسول خدا صلى الله علیه و آله حق مرد بر زن چیست ؟

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: بیشتر از آن است - یعنى آنقدر زیاد است که وقت براى گفتن تمام آنها نیست - آن زن اظهار داشت : برخى از آن ها را برایم بازگو کن . پیامبر خدا صلى الله علیه و آله فرمود: زن بدون اجازه شوهر حق گرفتن روزه مستحبى و خارج شدن از خانه را ندارد، و بر عهده زن است که خوشبوترین عطرها را براى شوهرش استعمال کند و زیباترین لباسهایش را بپوشد و خود را به بهترین وجه زینت کند و بیاراید و هر صبحگاه و شامگاه خویش را بر همسرش عرضه کند و حقوق مرد بر زن بیشتر از آن است که گفتم (28).

در روایت دیگرى امام صادق علیه السلام خوشبویى زن را از صفات خوب زنان معرفى مى کند(29).

بوى خوش زن منحصرا باید براى شوهرش باشد؛یعنى عطرها و خوشبو کننده هایى که زن به عنوان آراستن و ایفاى وظیفه در برابر شوهر و براى ایجاد جذابیت و تسکین روح و روان او به کار مى برد هیچگاه - به این منظور و با این اهداف - نباید براى غیر شوهر به کار گرفته شود، همان گونه که اگر زنى تنها براى شوهرش خوشبو باشد یکى از صفات بهترین زنان را داراست و مورد رحمت پروردگار قرار مى گیرد. در مقابل نیز، زنى که این خوشبویى را براى بیگانگان و نامحرمان به کار مى برد از رحمت پروردگار دور است . به روایتى در این زمینه توجه کنید:

رسول خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید: زنى که خود را خوشبو کند و از منزل خود خارج شود، به چنین زنى لعنت مى شود - از رحمت خدا دور مى گردد - تا هر زمان که به منزلش بازگردد (30).

اسلام عزیز براى پاک نگهداشتن جسم و جان آدمى برنامه هاى متنوعى دارد و هیچگاه به پیروانش اجازه نمى دهد که هرگونه که دلشان خواست در دنیا زندگى کنند. دستورهاى حساب شده و برنامه هاى دقیق اسلام آن چنان است که حتى براى خوشبو بودن زن براى همسرش ، داراى طرح و دستورالعمل است و هر کس از به کار بستن دستور دینى سرپیچى کند باید تنبیه شود.

زشتى خوشبو کردن زن براى غیر شوهر و تاءثیر منفى معنوى آن در وجود زن تا آنجاست که امام صادق علیه السلام مى فرماید: از چنین زنى خداوند نماز نمى پذیرد تا اینکه به خاطر این کارش - استعمال مواد خوشبو براى غیر شوهر - غسل کند، همان گونه که به هنگام ناپاکى - جنابت - غسل مى کند(31) و بر این اساس ، فقهاى بزرگ شیعه در رساله هاى عملیه در بیان برخى از غسلهاى مستحبى در اسلام غسل زنى را که براى غیر شوهر خود را خوشبو کرده است نیز یادآور شده اند.

شوهر به عنوان صاحب شرعى و قانونى این گل خوشبو نباید به همسرش ‍ چنین اجازه اى دهد، که او خود را براى غیر شوهر و خارج از محیط منزل خوشبو کند. خطرناکتر از این مورد، جایى است که شوهر به این آراستن و خوشبو کردن همسرش براى غیر خود راضى و خرسند باشد. چنین مردى با این اقدام شیطانى و نابخردانه خویش ، زندگى مشترک را که باید به صورت اختصاصى ، بهشت تسکین و آرامش زن و شوهر باشد به جهنمى سوزان و پر از اضطراب و ویرانگر تبدیل مى کند که آتش برخاسته از آن قبل از هر کس ، دامنگیر خود اوست و دود آن نیز به چشم خودش مى رود.

به روایت جالبى در این مورد توجه کنید:

رسول خدا صلى الله علیه و آله مى فرماید: هر مردى که همسرش با زینت و خودآرایى از منزلش خارج مى شود دیّوث است و هر کس چنین مردى را دیوث بنامد گناه نکرده است و اگر مردى راضى باشد که زنش با زینت و خوشبو از منزلش خارج شود با هر گامى که آن زن برمى دارد خانه اى در آتش - جهنم - براى آن مرد ساخته مى شود(32).

در روایت دیگرى رسول خدا صلى الله علیه و آله در توضیح معناى دیوث مى فرماید: دیوث مردى است که همسرش زناکار است و او نیز بر این موضوع آگاه است (33) در روایت دیگر امام باقر علیه السلام مى فرماید: خداوند نماز سه گروه را نمى پذیرد؛ یکى از آنها دیوث است ، و آن مردى است که شاهد ناپاکى و آلودگى جنسى همسرش است (34).

با توجه به این دو روایت معلوم شد که دیوث ، مرد بى غیرتى است که احساس مسؤ ولیت دینى و اخلاقى و تربیتى در برابر همسرش ندارد. البته گاهى این بى غیرتى در اوج است که حتى به ناپاکى جنسى همسرش ‍ بى اعتناست و گاهى در این مرز است که خوشبویى و آرایش همسرش براى نامحرم و خارج از محیط خانه براى او مهم نیست ، بلکه بدان راضى و خرسند است . در هر حال نتیجه اعمال چنین مردى جز سست کردن بنیاد مقدس زندگى و ناآرام ساختن فضاى آن چیزى نیست .

12 - دست پخت خوب

با تشکیل زندگى مشترک دوران تجرد دختر و پسر دیروز و زن و مرد امروز پایان گرفته است . دختر در خانه پدر چه مى خورده است ؟ دوست داشته یا نه ؟ و پسر در دوران تجرد در خانه پدر چه مى خورده و از دست پخت مادر راضى بوده یا خیر و بیشتر در بیرون از منزل غذا مى خورد یا در منزل ؟ هرچه بوده ، گذشته و فعلا دوران جدید زندگانى است .

دختر موفق و زیرک ، آن است که تمام خوبیها را به عنوان یادگارهاى ارزشمند، از دوران زندگى در خانه مادر فراگرفته و امروز از آن تجربیات در زندگى مشترک بهره مى برد.

آشپزى و کدبانویى از هنرهاى یک زن خوب است . و این هنر، وقتى چشمگیرتر و مطلوبتر است که زن در عین رعایت اعتدال و پرهیز از اسراف و تبذیر، دلچسب ترین غذاها را تقدیم ، همسرش کند.

همان گونه که رسول خدا صلى الله علیه و آله یکى از صفات بد مرد را تنها غذا خوردن معرفى کرده است (35) امام صادق علیه السلام نیز دست پخت پاک و خوب داشتن را از صفات خوب زن بیان کرده است (36).

شاید هنرمندى زن در زمینه ارائه غذاهاى دوست داشتنى و مورد علاقه همسر بتواند عاملى براى پیشگیرى از بروز این صفت بد - تنها غذا خوردن - در مرد باشد.

به طور کلى پذیرایى زن از شوهر و خدمت کردن به او در فرهنگ اسلام از چنان پاداش عظیمى برخوردار است که اگر زنان مسلمان مى دانستند به خود اجازه نمى دادند که مرد حتى براى یک بار، غذاى آماده از بیرون منزل تهیه کند، و حاضر مى شدند که همیشه با بهترین غذاها و پاکیزه ترین خوراکیها، که دست پخت خودشان و حاصل دسترنجشان است ، از همسرانشان پذیرایى کنند.

راستى اگر به فرموده حضرت امیرالمؤ منین علیه السلام جهاد زن ، خوب شوهردارى کردن است (37)، این گفتار نورانى معنایى جز این دارد که زن در سنگر تربیت فرزند، بچه دارى ، اداره شوهر، آرامش بخش بودن براى او، خدمت در خانه به قصد عبادت و اطاعت از همسر، به خشم در نیاوردن او و...، حضور فعالانه و جدى داشته باشد.

به راستى زنى که با بهانه هاى مختلف نه هنر فرزند آورى و تربیت آن را دارد و نه هنر شوهردارى و اداره و تدبیر کارهاى منزل و نه هنر آشپزى و خدمت به شوهر و نه هنر ایجاد جذابیت و دلربایى براى همسر و نه ... آیا مى تواند ادعاى جهاد و بهره مندى از پاداش مجاهدان را داشته باشد؟ در پایان این بخش به روایت جالبى بنگرید:

امام علیه السلام مى فرماید: هر زنى که به شوهرش جرعه اى آب بنوشاند و او را سیراب کند، پاداش این کارش از عبادت یک سال که روزهایش را روزه بگیرد، و شبهایش را عبادت کند برتر است و در برابر هر نوبت که به شوهرش آب مى دهد خداوند برایش شهرى در بهشت مى سازد و شصت گناه از او مى بخشد (38).

1-وسایل الشیعه ، ج 14، ص 14 ح 2

2-نهج الفصاحة ، شمار 1328؛نور ملکوت قرآن ، ج 1 ص 141

3-وسایل الشیعه ، ج 4، ص 33، ح 1

4-همان ، ج 14، ص 33، ح 3

5-همان ، ج 14، ص 18، ح 1

6-همان ، ج 14، ص 19، ح 4

7-مفردات راغب ، ص 351 ماده عف

8-نهج البلاغه کلمات قصار، رقم ، 474

9-وسایل الشیعة ، ج 14، ص 183، ح 1

10-همان ج 14، ص 19، ح 3

11-بحارالانوار، ج 103، ص 235، ح 20

12-وسایل الشیعه ، ج 14، ص 118، ح 1

13-همان ، ج 14، ص 19، ح 3

14-سوره توبه آیه 61

15-سوره زمر، آیات 17 و 18: (... فشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه )

16-سوره نساء، آیه 34: (الرجال قوامون على النساء...)

17-وسایل الشیعة ، ج 14، ص 19، ح 3

18-همان ، ج 14، ص 14، ح 2

19-همان ، ج 14، ص 14، ح 3

20-سوره نور، آیه 58

21-محجة البیضاء، ج 3، ص 68

21-سوره نحل ، آیه 80 (والله جعل لکم من بیوتکم سکنا...)

23-مراجعه شود: به وسایل الشیعه ، ج 14، ص 126 ، ح 5

24-همان ، ج 14، ص 117، ح 1

25-همان ، ج 14، ص 117، ح 2

26-همان ، ج 14، ص 4، ح 7

27-همان ، ج 14، ص 10، ح 4

28-همان ج 14، ص 112، ح 2

29-همان ، ج 14، ص 15، ح 6

30-بحارالانوار، ج 103، ص 247، ح 27

31-وسایل الشیعه ، ج 14، ص 113 ح 1

32-بحارالانوار، ج 103، ص 249، ح 38

33-وسایل الشیعة ، ج 14، ص 109، ح 9

34-همان ، ج 14، ص 248، ح 4

35-همان ج 14، ص 18، ح 2

36-همان ج 14، ص 15، ح 6

37-بحارالانوار، ج 103، ص 245، ح 23

38-وسایل الشیعه ، ج 14، ص 123 ح 3


منبع:

گلهاى آرامش بخش

ویژگیهاى زن نمونه در فرهنگ اسلام

مهدى رضائى

با اندکی تصرف

قهرم ... چون زشتم !

سه شنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۲۹ ق.ظ

شنیدم که دختری می‌گفت: چون من زیبا نیستم و خواستگار ندارم، پس نماز نمی‌خوانم!

حضرت امیر (ع) پاسخ این گونه سؤال‌ها و اشکالات را چنین می‌فرماید که گاهی خداوند یک نعمت را می‌دهد، ولی در کنارش نعمتی را می‌گیرد مثلاً؛

قد انسان بلند است ، اما همت او کوتاه «مَادُّ الْقَامَةِ قَصِیرُ الْهِمَّةِ».

فردی بیان روانی دارد، ولی سنگدل است: «طَلِیقُ اَللِّسَانِ حَدِیدُ اَلْجَنَانِ».

(خوب کدام از این ها بهتر است؟ قد بلند یا همت بلند؟ بیان روان یا دل مهربان؟!)

خداوند در کنار گشایش، تنگنا را قرار داده؛ «قرن بسعتها عقابیل فاقتها»؛

آری در کنار قله‌ها دره‌هاست؛ اگر لیمویی را شیرین آفرید، بعد از چند ثانیه تلخ می‌شود؛ ولی اگر لیمویی را ترش آفرید، این ترشی سال‌ها ماندگار است؛ ممکن است دختری زیبا باشد و خواستگار داشته باشد، ولی عمرش طولانی نباشد و یا مشکلات دیگری برای او وجود داشته باشد.

ممکن است کسی در رشته‌ای نابغه باشد، ولی در رشته‌های دیگر از متوسط هم ضعیف‌تر باشد. داروین در دو رشته علوم پزشکی و علوم دینی مسیحیت شکست خورد ولی با تغییر رشته، صاحب نظریه شد.

در حدیثی می‌خوانیم که اگر در رشته‌ای تجاری شکست خوردید، خود را در همه رشته‌ها شکست خورده نپندارید؛ بلکه نوع کار خود را تغییر دهید تا راز موفقیت را در رشته‌های دیگر به دست آورید.

گاهی افراد از همسر خود ناراحت هستند و از او راضی نیستند، قرآن در جواب آنها می‌فرماید: چه بسا از چیزی ناراحت‌ باشید، ولی در آن خیر کثیر به شما داده شود؛ «فَإِن کَرِهْتُمُوهُنَّ فَعَسَى أَن تَکْرَهُواْ شَیْئًا وَیَجْعَلَ اللّهُ فِیهِ خَیْرًا کَثِیرًا - 19 نساء -». یا در جای دیگر به صورت قاعده کلی می‌فرماید: چه بسا از چیزی خوشتان نیاید و آن چیز به نفع شما باشد و چیزی را دوست داشته باشید. در حالی که به ضررتان باشد؛ «عَسَى أَن تَکْرَهُواْ شَیْئًا وَهُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَیْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّکُمْ وَاللّهُ یَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ - 216 بقره -».

بنابراین ما باید نسبت به تدبیر خدا تسلیم و بلکه راضی باشیم و بدانیم که اگر در جایی به نظر ما نقص و کمبودی هست، همراه با حکمت و لطف از طرف اوست و خداوند مهربان، ضعف‌ها را خیلی فوری یا با تأخیر، یا با بهره‌گیری نسل یا بهره‌گیری در قیامت جبران می‌فرماید. زیرا یکی از اسامی خداوند «جبار» است؛ یعنی جبران می‌کند. ما نباید به خاطر مسأله‌ای که آن را نمی‌پسندیم، از محبت و راه خدا و گفت‌وگوی با او از طریق نماز و دعا دست برداریم.

برگرفته از سخنان استاد قرائتی

خبرگزاری فارس شماره خبر 13940505000483

______________________________________________________________________________________________


و مــــن اضافه می کنم:


زشتی و زیبایی اموری نسبی هستند ، تو که می گویی زشتی واقعاً زشتی؟؟؟!

گاهی دیده می شود طرف با این دیدگاه خود را دچار مشکلات روحی روانی هم می کند ، در حالی که نظر جامعه در مورد او آنی نیست که خودش تصور می کند!!

بر فرض که چنین باشد ،جز این است که بسیاری از زشت ها هستند زندگی خوبی هم دارند؟!

تو چرا نداشته باشی؟؟!

افتخار کسب عنوان زشت ترین فرد ، ازدواج زشت ترین ها و تولد چندمین فرزند زشت ترین مرد و ... اخباری ست که فعالان در عرصه های مجازی لااقل یک بار با آن برخورد داشته اند.


اصلا زشت ترین انسان از میمون که زشت تر نمی شود ؛ چطور بسیاری از انسان ها مخصوصاً ثروتمندترها به میمون عشق می ورزند؟! در آغوشش می کشند؟! لب بر لبش می گذارند؟! و ...؟! چرا چنین است؟!

خیلی از دارائی های فرد می تواند جبران نادارائی های او را بکند ؛ مهم این است آنها را بیابی و تقویت کنی.

بگذار تو را برای تو بخواهند نه برای خودشان.


نمره زیبایی ظاهری فردی مثل مرحوم آیت الله بهجت چند است؟ و نمره محبوبیبت او چند ؟! آیا ملازمه ای بین این دو وجود دارد؟!

گاهی اگر اصل موضوع را درست تشخیص داده باشیم ، نتیجه گیری مان نتیجه گیری درستی نیست!


تازه آنها هم که زیبایند ، هر آن زیبائی شان در معرض زوال است ، بنابراین چه جای دل بستن؟!

آنچه دیر نپاید ، دلبستگی نشاید.

بر مال و جمال خویشتن غره مشو

کاین را به شبی برند و آن را به تبی!


و نهایتاً دنیا خواه ناخواه سرای فنا که هست ، اگر سرای امتحان هم بدانیمش نه زشتی چندان به چشم می آید و نه زیبایی ؛ نه زشتی بر ما سخت و سنگین می آید و نه زیبایی باعث غرور و فریفتگی می گردد.

آیا حاضر بودی زیبا بودی و مثل بعضی در ورطه فساد غوطه می خوردی؟!!!

زیبا بودی و زشت ترین تصاویر و حرکات و سکنات تو بین مردم دست به دست می شد؟!!

امتحان شدن به زیبایی امتحان مشکلی ست که کمتر کسی از آن سربلند بیرون می آید!


خدا را شکر بر چیزهایی که ارزشش واقعی ست و عزتش ماندگار.

و پناه بر او از ارزش های موهوم ناپایدار.


زیبایی تان جاوید

دیسکوی زنانه ؛ بلای جدید جامعه !


نظر 5 تن از مراجع تقلید در خصوص توافق هسته ای

دوشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۳۶ ب.ظ

دوشنبه, 05 مرداد 1394 ساعت 16:38

نظر مراجع تقلید درباره توافق هسته ای و نامه تشکر محمدجواد ظریف            


شفقنا- دفتر نمایندگی وزارت امور خارجه در استان قم، واکنش‌های مثبت مراجع تقلید درباره توافق هسته ای و نامه تشکر محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه را منتشر کرد.

به گزارش شفقنا به نقل از سایت وزارت خارجه - دفتر قم، محمد نهاوندیان رییس دفتر رییس جمهوری طی روزهای 24 و 25 تیرماه گذشته با مراجع عظام تقلید در قم و مشهد دیدار کرد و در این دیدارها ضمن ابلاغ سلام دکتر حسن روحانی، گزارشی از عملکرد تیم مذاکره کننده ایران با کشورهای گروه1+5 و دستاوردهای آن در جمع بندی هسته‌ای ارایه کرد که بیانات و مواضع مراجع تقلید به نقل از دفاتر ایشان در خصوص تیم مذاکره کننده و جمع بندی هسته ای به شرح زیر گردآوری شده است:

 

حضرت آیت الله حسین وحید خراسانی: تلاش تیم مذاکره کننده هسته‌ای متعهدانه و هنرمندانه بود

"نیت دولت خدمت به مردم است و در فرصت جدیدی که بعد از توافق هسته ای ایجاد شده، مسیر خدمت باید با درایت ادامه یابد. تلاش تیم مذاکره کننده هسته ای متعهدانه و هنرمندانه بود. هیچ‌گاه دعا برای موفقیت رییس جمهور و دولت را فراموش نمی کنم."


حضرت آیت‌الله لطف الله صافی گلپایگانی: ملت قدردان زحمات مذاکره‌کنندگان هستند

"اینجانب این توافق را به ملت رشید و شریف ایران تبریک می گویم و از زحمات تیم مذاکره کننده و هیات دولت تقدیر و تشکر می کنم. امیدوارم که این موفقیت ها در خدمت به نظام اسلامی و ملّت عزیزمان بیش از پیش ادامه یابد. الحمدلله از عنایات حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف و دعاهای متضرعانه مردم در ماه مبارک رمضان، نتایج خوبی برای کشور حاصل شد که امیدوارم آثار و فواید آن روز به روز آشکارتر شده و توفیقات خدمتگزاران به مردم بیشتر شود.

من از نتایجی که حاصل شد خوشحال هستم و مطمئنم ملت شریف ما هم خوشحالند و قدردان زحمات مذاکر‌ه کنندگان محترم می باشند. انشاء الله با توکل به خداوند و تدبیر عاقلانه، مشکلات اقتصادی و دیگر مشکلات و مسائل حل می شود."


حضرت آیت الله سید موسی شبیری زنجانی: امیدواریم با این مذاکرات این خطر و تهدیدها برطرف شود

"تلاش هایی که دولت و تیم مذاکره هسته ای برای برطرف کردن مشکلات پیش روی کشور با نیت خالص متحمل شدند، قطعا نزد خداوند دارای اجر است. مشکلاتی که در گذشته برای ایران ایجاد شد زمینه ساز خطراتی بود که نه تنها ایران بلکه مناطق دیگر را هم تهدید می کرد. امیدواریم با این مذاکرات این خطرها و تهدیدها برطرف شود. زحمات دولت و تیم مذاکره کننده برای سربلندی کشوری انجام می شود که همه آن را کشور امیرالمومنین و اهل بیت(ع) می دانند. زحمتی که برای خداوند و اهل بیت (ع) باشد هرگز هدر نمی رود. انسان پاداش هر عمل را که برای خدا و خدایی ها انجام دهد، هم در این عالم و هم در عوالم دیگر به دست می آورد. ایران مورد عنایت اولیاء الهی است. اولیاء خدا پشتیبان کسانی هستند که برای سربلندی این کشور تلاش می کنند. ما دعا کردن برای موفقیت کسانی را که در راه خیر قدم بر می دارند وظیفه خود می دانیم."


حضرت آیت الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی: ایستادگی تیم مذاکره کننده ستودنی است

در بحث مذاکرات که کار سخت و طاقت فرسایی بود و همه ما نگران این بحث بودیم، هم شخص رییس جمهور محترم و هم تیم مذاکره کننده، خصوصا وزیر محترم امور خارجه با تدبیر لازم کار را دنبال کردند و الحمدالله نتایج خوبی برای ملت و دولت به همراه خواهد داشت و من به سهم خود از فعالیت های صورت گرفته تشکر و قدردانی می کنم. ایستادگی تیم مذاکره کننده خصوصاً دکتر ظریف در این مدت طولانی، ستودنی است و این ایستادگی باعث شد که دنیا به منطق روشن و گفتگوی ایران تن دهد.

تندروی ها و بی تدبیری های دولت گذشته زحمات زیادی برای کشور و دولت جدید به جا گذاشت که نمونه ی آن، عملکرد دولت گذشته در زمینه سیاست خارجی و پیامدهای منفی آن بود که هم مردم و هم ما نگران بودیم و قضایا به شکلی شد که تاثیرات مخرب آن همگان را نگران کرده بود و در حال حاضر نیز آثار منفی آن در جامعه، خصوصا اقتصاد کشور و معیشت مردم پیداست. امیدواریم تلاش طاقت فرسای دولت و خصوصا وزارت امور خارجه و تیم مذاکره کننده، ثمرات خوبی برای ملت و کشور داشته باشد و مشکلات مرتفع گردد و در این رابطه همه باید شکرگزار باشیم و بدون ایرادگیری غیر منطقی از کسانی که در این راه زحمت کشیده اند تشکر و قدردانی کنیم."


حضرت آیت‌الله ناصر مکارم شیرازی: توافق یک پیروزی بزرگ بود

"این یک پیروزی بزرگ بود که در جریان آن شاهد بی اثر بودن مخالفتهای رژیم صهیونیستی و نا امیدی و سرخوردگی آنها بودیم. دنیا از این توافق استقبال کرده و این مساله ضمن اینکه بهای مخالفت با آن یا عهد شکنی را برای بدخواهان ملت سنگین کرده، به اجرای موفق این توافق نیز کمک می کند. این موضوع بسیار پیچیده و سخت بود و پیوسته در قنوت نماز برای توفیق مذاکره کنندگان و به نتیجه مناسب رسیدن مذاکرات، دعا می کردم همانطور که با تدبیر موضوع هسته ای را به سرانجام فعلی رسانده است، درباره جزییات دستاوردها و موارد توافق به مردم اطلاع رسانی شفاف کند. از سوی دیگر مدیریت توقعات مضاعفی که احیانا در نتیجه این توافق برای حل و فصل سریع مشکلات بر جای مانده ایجاد می شود، لازم است. تدبیر هوشمندانه مقام معظم رهبری و حمایت سریع و به‌هنگام ایشان مسیر را برای سربلندی نظام و مردم هموار کرد."


به گزارش شفقنا، دکتر محمد جواد ظریف، وزیر امور خارجه نیز طی نامه‌های جداگانه‌ای از رهنمودها، حمایت‌ها و دعاهای خیر آیات عظام نسبت به اعضای تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای خالصانه تشکر نمود.

دکتر ظریف در بخشی از این نامه اظهارات محبت آمیز مراجع عالیقدر تقلید را موجب دلگرمی مضاعف و امید بیشتر در مسیر احقاق حقوق ملت مسلمان و انقلابی کشورمان ارزیابی کرده است.


« سلام » اسم خدا

دوشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۰۹ ب.ظ

هُوَ اللَّهُ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیْمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یُشْرِکُونَ (23) سوره حشر -

او خدائى است که معبودى جز او نیست ، حاکم و مالک اصلى او است ، از هر عیب منزه است ، به کسى ستم نمى کند، به مؤمنان امنیت مى بخشد، و مراقب همه چیز است ، او قدرتمندى است شکست ناپذیر که با اراده نافذ خود هر امرى را اصلاح مى کند، او شایسته بزرگى است . خداوند منزه است از آنچه شریک براى او قرار مى دهند.

(هیچگونه ظلم و ستم بر کسى روا نمى دارد، و همه از ناحیه او در سلامتند) ( السلام ).

اصولا دعوت او به سوى سلامت است (و الله یدعو الى دار السلام - یونس 25) و هدایت او نیز متوجه به سلامت مى باشد: (یهدى به الله من اتبع رضوانه سبل السلام - مائده 16) و قرارگـاهى را که براى مؤ منان فراهم ساخته نیز خانه سلامت است : (لهم دار السلام عند ربهم - انعام 127 -) درود و تحیت بهشتیان نیز چیزى جز سلام نیست : (الا قلیلا سلاما سلاما - واقعه 26).

- تفسیر نمونه -


از حضرت رسول (صلى الله علیه وآله) روایت است که : إن السلام اسم من أسماء الله تعالى، فأفشوه بینکم - میزان الحکمة ش 1885 افشاء السلام -

حضرت رسول (ص) :

سلام اسمی از اسامی خدای تعالی ست ، پس بین خودتان گسترشش دهید.


و باز فرمود:

أنزَلَ اللّهُ إلَیَّ جِبریلَ علیه السلام بِأَحسَنِ ما کانَ یَأتینی صورَةً ، فَقالَ : إنَّ السَّلامَ یُقرِئُکَ السَّلامَ یا مُحَمَّد ، ویَقولُ : إنّی أوحَیتُ إلَى الدُّنیا أن تَمَرَّری وتَکَدَّری وتَضَیَّقی وتَشَدَّدی عَلى أولِیائی حَتّى یُحِبّوا لِقائی ، وتَسَهَّلی وتَوَسَّعی وتَطَیَّبی لاِءَعدائی حَتّى یَکرَهوا لِقائی ؛ فَإِنّی جَعَلتُها سِجنا لاِءَولِیائی وجَنَّةً لاِءَعدائی - از المعجم الکبیر : ج ۱۹ ص ۷ ح ۱۱ -

پیامبر خدا صلى الله علیه و آله :

خداوند ، جبرئیل علیه السلام را در زیباترین چهره اى که بر من وارد مى شد ، نزد من فرستاد و او گفت: اى محمّد! سلام ، به تو سلام مى رساند و مى گوید:

من به « دنیا » وحى کردم که بر دوستانم تلخ و تیره و تنگ و سخت شو تا مشتاق دیدار من شوند! و بر دشمنانم آسان و فراخ و خوش شو تا که دیدار مرا ناخوش بدارند! زیرا من ، دنیا را زندان دوستانم و بهشت دشمنانم قرار داده ام! - حدیث نت -

* مَثَل قرآنی « الاغ » !

يكشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۳۳ ب.ظ

مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآَیَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ (5)

سوره جمعه -

کسانى که مکلف به تورات شدند ولى حق آن را ادا ننمودند مانند درازگوشى هستند که کتابهائى را حمل مى کند، قومى که آیات الهى را تکذیب کردند مثال بدى دارند، و خداوند جمعیت ظالمان را هدایت نمى کند.


علم چندانکه بیشتر خوانى

چون عمل در تو نیست نادانى


نه محقّق بود نه دانشمند

چارپایى بر او کتابى چند


آن تهى مغز را چه علم و خبر

که بر او هیزم است یا دفتر

- سعدی -


بدون شک تحصیل علم ، مشکلات فراوانى دارد، ولى این مشکلات هر قدر باشد در برابر برکات حاصل از علم ناچـیز است ، بیـچـارگـى انسان روزى خواهد بود که زحمت تحصیل علم را بر خود هموار کند، اما چـیزى از برکاتش عائد او نشود، درست بسان چـهارپـائى است که سنگینى یک بار کتاب را به پشت خود احساس مى کند. بى آنکه از محتواى آن بهره گیرد.

- تفسیر نمونه -


امام خمینى قدّس سرّه در این باره مى فرماید:

((علمى که تربیت در او نباشد، تزکیه در او نباشد، این علم فایده ندارد، همانطورى که اگر الاغ و حمار، اگر چنانچه الاغ به بار او کتاب باشد، هر کتابى باشد، کتاب توحید باشد، کتاب فقه باشد، کتاب انسان شناسى باشد، هر چه باشد، در بار او باشد و به دوش او باشد چطور فایده ندارد و آن حمار از او استفاده نمى کند، آنهایى هم که انبار علم در باطنشان هست و باطنشان تمام علوم را فرض کنید، تمام صناعات را، تمام تخصصات را داشته باشند، لکن تربیت و تزکیه نشده باشند، آنها هم آن علومشان براى آنها فایده ندارد بلکه بسیارى از اوقات مضر است...

چه بسا عالمانى که براى بشر تباهى هدیه مى آورند، آنها از جهّال بدتر هستند و چه بسا متخصصانى که براى بشر هلاکت ایجاد مى کنند، تباهى ایجاد مى کنند، آنها از مردم عامى بدتر هستند ضررشان بیشتر است ، همان است که قرآن فرمود که ((کمثل الحمار)) و از آن هم بالاتر اینکه موجب صدمه به دیگران مى شود...

میزان علم را خداى تبارک و تعالى به وسیله انبیا ذکر فرموده است و واقع مطلب همین است که ((العلم نورٌ)) علم نورى است که خدا در قلوب مردم او را وارد مى کند، اگر نورانیت آورد، براى انسان این علم است و اگر چنانچه حجاب شد براى انسان ، آن علم نیست ، آن حجاب است ((العلم هو الحجاب الاکبر))


صاحب کتاب ((تفسیر امثال القرآن )) در ذیل تمثیل آیه مورد بحث مى نویسد:

(( امروزه که اغلب مردم از معنویّات رو بر تافته و بیشتر به مادّیات و عوامل ظاهرى روى آورده اند، مرسوم چنین است : که در منازل یکى از وسائل مبلمان و زینت سالنها ، ویترین هائى است زیبا که در آن دوره هایى از کتابهاى نفیس از قبیل تفاسیر قرآن مجید، دائرة المعارف ، کتابهاى لغت به زبانهاى مختلف با قطعهاى برابر و جلدهاى رنگارنگ چیده شده ، بدون آنکه صاحبان خانه ها و ساکنان منازل توانایى علمىِ استفاده از آن را داشته باشند و یا آن که مختصر اشتیاقى براى مطالعه آنها نشان دهند. این کتابهاى مفید که در حقیقت محبوس  شده و دیگران هم که سواد کافى و علاقه براى خواندن آنها را دارند از توفیق مطالعه آنها محرومند و فقط براى خود نمایى و تظاهر تهیه شده است ))


نکته:

همان گونه که علم بى عمل بى فائده ، بلکه مضرّ است ، عمل بدون علم نیز بى ثمر است .

چنانکه پیامبر گرامى اسلام در این باره مى فرمایند:

((مَن عَملَ على غیرِ عِلمٍ کان ما یفسده أکثر مّما یصلح ؛هر کس بدون علم عمل نماید، فسادش بیشتر از اصلاح است )).


برگرفته از:

چهل مثل از قرآن

حسین حقیقت جو

آینه عبرت

یکى از بناهاى نمونه و بسیار پر شکوه ایران قدیم ، (( ایوان مدائن )) است ، که امروز خرابه آن نزدیک بغداد قرار دارد و از قلمرو حکومت ایرانیان خارج شده است .

این ایوان و تالار عظیم و بى نظیر، نمایانگر عظمت تمدن شهر مدائن پایتخت ایران قدیم مى باشد، که بر اثر استحکام و استوارى ساختمان آن ، تاکنون در وسط خرابه هاى شهر مدائن باقى مانده و قرنها در برابر باد و باران و عوامل ویرانى ، همچنان ایستادگى کرده است .

به عقیده جمعى از مورخین این بناى عظیم را شاپور دوم (نهمین پادشاه ساسانى ) در حدود قرن چهارم میلادى ساخته است و مدت بیست و اندى سال ، ساخت آن طول کشیده است .(1)

ولى بنابر معروف ، در زمان شاهان ساسانى ، به عظمت و آبادى شهر تیسفون (مدائن ) افزوده گشت ، به طورى که یکى از شهرهاى بزرگ جهان گردید، خسرو اول انوشیروان (2) در این شهر کاخى بزرگ ساخت ، این کاخ ((کاخ سفید)) نام داشت ، ایوان مدائن یا طاق کسرى خرابه همان کاخ بزرگ است ، اما ایوان شاپور ایوان دیگرى بوده که منصور عباسى آن را خراب کرده است .

سبک ساختمان پر شکوه این ایوان ، از نظر معمارى و مهندسى به قدرى جالب و چشمگیر است که با آن همه قدمت و عدم توجه در نگاه دارى آن ، هنوز با تالارهاى مهم فعلى جهان از نظر استحکام برابرى مى کند.(3)

نماى خارجى این کاخ را با آجر ساخته بودند ولى ستونها و کنگره هاى آن پوشیده از ورقهاى مس بود که به طلا و نقره اندود شده بود.

در داخل کاخ تخت سلطنتى ساسانى قرار داشت ، در بالاى تخت تاج شاهى آویخته شده بود.

فرش این بارگاه قالى بزرگى بود که بیش از 350 متر طول داشت و قالى بافان ایرانى ، آن را از ابریشم و گلابتون و تارهاى طلا و نقره بافته بودند، این قالى را مورخان ، ((بهارستان کسرى )) نامیده اند.

پس از 700 سال که تیسفون ، پایتخت ایران بود، این شهر در زمان خلافت عمر به دست عربها افتاد، در این زمان آن قالى نفیس پاره پاره شد، از آن پس ‍ مقدمات ویرانى شهر تیسفون و ایوان کسرى شروع شد و امروز، جز خرابه طاق کسرى اثرى از آن شهر بزرگ و تاریخى بجاى نمانده است .

مطابق تحقیقات دانشمندان و مورخان ، دیوارهاى ایوان و کتیبه هاى آن با ظریف ترین نقاشى ها مزین بوده ... نقاشى هائى که در داخل ایوان ترسیم گردیده است ، صورت انوشیروان همراه سپاه ایران است که به شهر انطاکیه یورش ‍ برده و آنجا را از دست سپاه روم گرفته و پرچم ایران را در آنجا باهتزاز در آورده اند.

جالب اینکه این ایوان در وسط شهر عظیم مدائن واقع بوده و در جلو ایوان ، میدان وسیعى بوده است و از آخر ایوان تا لب دجله ، باغها و بوستانهاى شهر مدائن به یکدیگر اتصال داشته و این امر نمایانگر یک منظره رویائى معطرى بوده است .

در دو طرف ایوان دو رشته عمارتهاى چند طبقه ، شبیه یکدیگر ساخته شده که بواسطه غرفه ها به هم متصل مى شده و همه ستونهاى آن از سنگهاى مرمر نفیس و برنز بوده است . (4)

از هنگامى که این ایوان پر شکوه ساکنان سرمست خود را از دست داده و جاى آن مغروران جاه و جلال و مال خالى مانده است ، کمتر کسى است که از کنار آن گذشته و کلمات عبرت انگیزى نگفته باشد منتهى هر قدر هشیارتر به همان نسبت کلماتش هم حکمت آمیزتر و عبرت انگیزتر بوده است .


روزى امیرمؤمنان علی (ع ) به قصد سرزمین تاریخ ساز ((صفین )) براى مبارزه با قهرمان ظلم و جنایت - معاویه - از کنار این ایوان گذشت .

بقایاى عظیم ساختمانهاى ساسانیان را مشاهده کرد، یکى از همراهان از روى عبرت این شعر را خواند:

جرت الریاح على رسوم دیارهم

فکانهم کانوا على میعاد

یعنى : باد بر ویرانه هاى خانه هایشان مى وزد، گویا آنها فقط چند روزى نوبت داشتند که در این تالار بنشینند و نشستند و گذاشتند و گذشتند.

على (ع ) فرمود چرا این آیات را نخواندى :

((کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَعُیُونٍ (25) وَزُرُوعٍ وَمَقَامٍ کَرِیمٍ (26) وَنَعْمَةٍ کَانُوا فِیهَا فَاکِهِینَ (27) کَذَلِکَ وَأَوْرَثْنَاهَا قَوْمًا آَخَرِینَ (28) فَمَا بَکَتْ عَلَیْهِمُ السَّمَاءُ وَالْأَرْضُ وَمَا کَانُوا مُنْظَرِینَ (29) (5)

چه بسیار باغها و چشمه ها که از خود به جاى گذاشتند.

و زراعتها و قصرهاى جالب و گرانقیمت !

و نعمتهاى فراوان دیگر که در آن متنعم بودند !

اینچنین بود ماجراى آنها! و ما اینها را میراث براى اقوام دیگر قرار دادیم .

نه آسمان بر آنها گریست و نه زمین، و نه به آنها مهلتى داده شد!))

سپس فرمود:

براستى که اینها وارث پیشینیان بودند، ولى طولى نکشید که دیگران وارث آنها شدند، نعمتهاى الهى را سپاسگزارى نکردند، در حال معصیت ، دنیا از آنان ربوده شد، اى مردم ! کفران نعمت نکنید تا مبادا بر شما نقمت (و بلا) فرود آید.


از جمله کسانى که هنگام عبور از کنار این ایوان خاطره عبرت آمیز خود را در ضمن قصیده اى مجسم ساخته است ، حکیم خاقانى شروانى شاعر معروف قرن ششم است ، وى همراه کاروان حج ، هنگام مراجعت از کعبه به شروان ، وقت عبور از مدائن این قصیده را در وقت مشاهده این ایوان سروده است :


هان اى دل عبرت بین! از دیده نظر کن هان

ایوان مدائن را آئینه عبرت دان


یک ره ز ره دجله منزل به مدائن کن

وز دیده دم دجله بر خاک مدائن ران


از آتش حسرت بین بریان جگر دجله

خود آب شنیدستى کآتش کندش بریان


گه گه به زبان اشگ ، آواز ده ایوان را

تا آنکه بگوش دل پاسخ شنوى زایوان


دندانه هر قصرى پندى دهدت نونو

پند سر دندانه ، بشنو زبن دندان


گوید که تو از خاکى ما خاک توایم اکنون

گامى دو سه بر ما نه اشکى دو سه هم بفشان


از نوحه جغد الحق مائیم بدردسر

از دیده گلابى کن درد سر ما بنشان


آرى چه عجب دارى کاندر چمن گیتى

جغد است پى بلبل، نوحه است پس از الحان


این است همان درگه کو راز شهان بودى

حاجب ملک بابل هند و شه ترکستان


این است همان ایوان کز نقش رخ مردم

خاک در او بودى ایوان نگارستان


از اسب پیاده شو بر نطع زمین رخ نه

زیر پى پیلش بین شه مات شده نعمان


مست است زمین زیرا خورده است بجاى مى

در کأس سر هرمز خون دل نوشروان


کسرى و ترنج زر، پرویز و به زرین

بر باد شده یکسر با خاک شده یکسان


پرویز به هر بزمى زرین تره گستردى

کردى زبساط خود زرین تره را بستان


پرویز کنون گم شد زان گمشده کمتر گوى

زرین تره کو بر گور رو ((کم ترکوا)) برخوان


گوئى که کجا رفتند این تاجوران یک یک

زایشان شکم خاکست آبستن جاویدان


خون دل شیرین است آن مى که دهد رزبان

زآب و گل پرویز است آن خم که نهد دهقان


از خون دل طفلان سرخاب ، رخ آمیزد

این زال سفید ابرو وین بام سیه پستان


پاورقی

1- وى را شاپور ذوالاکتاف خوانند از اینرو که شانه هاى پهن داشت سرانجام در سال 379 میلادى درگذشت .

2- انوشیروان بیستمین پادشاه ساسانى از پادشاهان جهانگیر و جهاندار بود وى بسال 579 میلادى از دنیا رفت .

3- اخیرا در جرائد عکس تالار عظیمى را که در آمریکا در دست ساختمان است منتشر کرده و نوشته بودند که مهندسین و معماران ، نقشه و سبک ساختمان این تالار را از روى ایوان مدائن گرفته اند و معتقدند که براى استوارى و بقاى ساختمان ، بهترین نقشه و سبک همین سبک و نقشه است .

4- اقتباس از تواریخ مختلف و از مجله ارمغان بنقل از تاریخ تمدن اسلام .

5- سوره دخان آیه 25 - 29.


منبع:

داستان باستان

آیة الله حسین نورى

یکی از دو کاسب

شنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۴، ۱۱:۱۵ ب.ظ

قال رسول الله صلى الله علیه وآله: 

... والمرأة الصالحة أحد الکاسبین - بحارالانوار ج 100 ص 238 -

رسول الله صلى الله علیه وآله: 

همسر شایسته یکى از دو کاسب است!


یکى از وظائف مهم زن : تعدیل خواسته هاى خویش نسبت به در آمد زندگى مى باشد، زن نباید تنها به خواسته هاى خود و یا فرزندان و یا مخارج زندگى نظر کند، و امکانات و مخارج مرد را نادیده بگیرد، و با ناراحتى و خشم و بهانه گیرى زندگی را تلخ و سخت نماید.


آرى طبق این حدیث شریف ، هرگاه زن با عقل و سلیقه خود خوشبختى خانواده را تأمین کند، اثر کار او کمتر از کسب و کار شوهر نیست ، زیرا حفظ درآمد همانند تلاش براى درآمد ارزشمند است .


و در روایتى حضرت فاطمه به حضرت على علیه السلام می فرماید: پیامبر به من فرموده است:

از پسر عمویت (حضرت على ) چیزى مخواه ، اگر آورد که خوب وگرنه از او درخواست مکن (یعنى او را تحت فشار قرار نده ).


زن با برکت

امام صادق علیه السلام فرمود:

(( من برکة المرأة خفة مؤونتها و تیسیر ولدها ، از برکت زن این است که کم خرج و آسان زا باشد، و پر خرج بودن و مشکل زا بودن او شوم اوست ))


بنابراین بانوان براى هرچه بیشتر شدن این برکت باید تلاش کنند.

البته ، تنگ نظرى نابجا، و صرفه جوئى هاى احمقانه ، که موجب آبرو ریزى و مریض ‍ شدن و سخت گیریهاى بى مورد مى شود، با قناعت و اعتدال در زندگى فرق دارد.

سخن در تناسب درآمد و مخارج است ، نه بخیل بودن و با وجود امکانات ، بخاطر حرص و بخل ، خود و خانواده را تحت فشار قرار دادن .


زن خوب فرمانبر پارسا

کند مرد درویش را پادشا

برو پنج نوبت بزن بر درت

چو یارى موافق بود در برت


منبع:

اخلاق در خانواده و تربیت فرزند

سید محمد نجفى یزدى

آقای عفیف !

شنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۴، ۰۷:۰۳ ب.ظ

 

مقام معظم رهبری:

اسلام به مسئله عفاف زن اهمیت می دهد؛ البته عفاف مرد هم مهم است. عفاف، مخصوص زنان نیست؛ مردان هم باید عفیف باشند؛ منتها چون در جامعه، مرد به خاطر قدرت جسمانی و برتری جسمانی، می تواند به زن ظلم کند و برخلاف تمایل زن رفتار نماید، روی عفت زن بیشتر تکیه و احتیاط شده است. 

- پایگاه اطلاع رسانی حوزه ،مجله پرسمان - تیر 1386، شماره 58 -

بچه مشهد

شنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۰۱ ب.ظ

بِچِه یِ مشهد که بِشی، غم نِدِری حالت خوبه
فوری مِری سمت حرم، وَختی که غم در موکوبه


با مادرت حرفت بِره، یا با بابات درگیری شِه
مِندزی خودتِ تو حرم، می گیری محکم ضریح شه!


حرف مِزِنی، غُر مِزِنی، نق نق بیجا مُکُنی
دردا و رازای دِلِ ، اونجه تو حاشا مُکُنی

یا وختایی که خوشحالی، یا خواستته آقا مِدِه
یَک مشت نخودچیته بِخِر، برو و نذریته بِده!

دم غروب و صبح زود، نقاره هاش صدا مِدَن
هَمچی که انگار اونا هم، دِرَن رضا رضا مِگَن


خادما لبخند مِزِنن، کفشدارا خوش بِش مُکُنن
اینجه همه خادم مِرَن، قدر آقا ره مِدِنن

خوبیِ اینجه تو اییه، اینجه حرم نیس توی قاب
بِرِ ایکه بیگیری جواب، مِری تو صحن انقلاب

سقاخانه آب مُخُوری، پنجره فولاد شُلُغه
هرکی که آمِدِه حرم، گفته نِمِده... دُرُغه!


اشکات نم نم می ریزی، یَک کُنجی پیدا مُکُنی
نگا به گنبد مُکُنی، عقده ی دل وا مُکُنی

سِلام امام مهربون، قربون رنگ گنبدت
بازم طلبیدی آقا؟ فدای ناز پرچمت

راستش آقا گرفتارُم، حاجتامم زیاد شده
حکایت مو و شما، قصه ی برگ و باد شده

وَختی خُودمه مُسپُرم، دست شما غم نِدِرُم
حاجتامه 3 سوت مِدی، دِگه چیزی کم نِدِرُم

کوچک و بزرگ

شنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۱۰ ب.ظ

گاهی کوچکترین ها هم برا بعضی بزرگند! مواظب کلمات و برخوردهامان باشیم!

سقوط  قطره آب بر یک حشره !

علی علیه السلام :

من تفاقر افتقر - غررالحکم و دررالکلم ش ح8405 -

کسی که خود را به فقیری بزند ، ( واقعاً ) فقیر گردد.

ظاهر روایت این است که اخلاق و رفتار اینچنینی اثر وضعی دارد.

آن که سعی و تلاش دارد به خود برچسب فقر و فلاکت بزند خدای ارحم الراحمین اجابت کرده ، چنینش سازد.

اما جدای از این تأثیر و تأثّر ، این فرد واقعاً انسان مفلوک و بدبخت و بیچاره ای ست!

چرا که مال و منال جز برای استفاده و بهره گیری ست؟!

پول و ثروت جز برای حفظ آبرو و عزت انسان در جامعه است؟! 

پس اگر داشته باشد و بهره نگیرد ، داشته باشد و آبروفروشی کند ، چنین شخصی چه فرقی با انسان فقیر نادار بدبخت خواهد داشت؟!

نبی مکرّم اسلام صلى الله علیه وآله می فرمایند:

إن الله یحب إذا أنعم على عبد [ه] أن یرى أثر نعمته علیه ویبغض البؤس والتبؤس - بحارالانوار ج 74 ص 159 -

خداوند به بنده ای که نعمت دهد ، دوست دارد اثر آن نعمت را بر او ببیند.

و دشمن دارد بیچارگی و تظاهر به نداری را .


وضعتون توپ !

بیابید تناسب را ...

جمعه, ۲ مرداد ۱۳۹۴، ۱۰:۲۷ ب.ظ

عکس اول: یک آقا در بین جمعی خانم !! (اون هم با این شکل وشمایل)


عکس دوم: یک خانم در بین جمعی آقا !!


عکس سوم: این خانم و آقا !

اسلام آمریکایی خوب !!

جمعه, ۲ مرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۵۲ ب.ظ
  • کد خبر : 690319
  • منبع : ابنا
گروهی از دختران مسلمان آمریکایی، لباسی ورزشی برای شرکت در مسابقات بسکتبال طراحی کرده‌اند که هم با اعتقادات مذهبی آنها سازگار است و هم مناسبت رقابت‌های ورزشی است.

به گزارش خبرگزاری اهل‌بیت(ع) ـ ابنا ـ دختران مسلمان آمریکایی برای شرکت در مسابقات بسکتبال، لباس ورزشی طراحی کردند.

گروهی از دختران مسلمان آمریکایی در مینیاپولیس، لباسی ورزشی برای شرکت در مسابقات بسکتبال طراحی کرده‌اند که هم با اعتقادات مذهبی آنها سازگار است و هم مناسبت رقابت‌های ورزشی است.

استفاده از لباس‌های مرسوم با دامن بلند، خطر افتادن را به همراه داشت. از سوی دیگر باز شدن روسری یا پوشش سر دختران هنگام مسابقه نیز سرعت آنها را کاهش می‌داد. با وجود این، «مونا محمد» مربی این دختران ورزشکار آنها را به ادامه کار تشویق کرد.

وی می‌گوید: من به آنها می‌گویم شما می‌توانید هم زیبا باشید و هم در رشته‌های ورزشی فعالیت داشته باشید.

این دختران ورزشکار سرانجام با کمک گرفتن از دانشگاه مینسوتا توانستند یونیفورم خاص خودشان را طراحی کنند. در این لباس از طرح «تونیک» استفاده شده که تا زانو امتداد دارد و برای پوشاندن پاها نیز از ساق استفاده می‌شود.

لباس دیگری نیز به رنگ قرمز طراحی شده است که دخترها علاقه زیادی به آن دارند.

دختران مسلمان ورزشکار که از این لباس استفاده کرده‌اند گفته‌اند که دیگر به جای روسری، روی خود بستکتبال تمرکز می‌کنیم.

بحث‌ها و فرصت‌ها منجر به افزایش توجه به مسئله لباس‌های ورزشی برای زنان و دختران مسلمان در سراسر دنیا شده است. این روزها قوانین بین المللی رو به تغییر است و فروشندگان اینترنتی نیز معتقدند بازار لباس های ورزشی مناسب برای زنان مسلمان، رو به رشد است.

التماس دعای ژنرالها از آیت الله

جمعه, ۲ مرداد ۱۳۹۴، ۱۲:۰۶ ب.ظ

نماز بارانی که به دنیا مخابره شد:

در سال 1363 هجرى قمرى رحمت حقتعالى از شهر قم و حومه آن قطع شده و از آغاز بهار تا اوایل خرداد حتى قطره اى باران از آسمان نازل نشده بود. دشت و هامون خشک و مزارع در اثر بى آبى پژمرده شده بود و آخرین مراحل حیات خود را طى مى کرد. ابرهاى اندوه و وحشت بر سراسر منطقه سایه افکنده بود و خرمن امید مردم را بر باد مى داد.

در چنین موقعیت خطرناک و ساعات وحشتناکى که امید افراد رفته رفته به ناامیدى مبدّل مى شد و بیم قحطى و غلا این سامان را تهدید مى کرد، نسیم صبح رحمت وزیدن گرفت :

 یگانه مرد ایمان و خداپرستى که در کانون معرفت ، اسرار حقیقت آموخته بود و آن گوهر گرانبهایى که در گنجینه تقوا و فضیلت براى چنین موقعى اندوخته شده بود، با عزمى متین و ایمانى راسخ دامان همّت به کمر زد و تصمیم گرفت به وسیله نماز استسقاء و دعا، از منبع رحمت الهیّه طلب باران نماید و روى عجز و نیاز به درگاه خداوند رحیم بى نیاز آورد.

پس ، اراده خود را به عموم طبقات اعلام کرد و در روز جمعه یک ساعت بعد از طلوع آفتاب عازم گردید تا با رعایت دستور مقدس اسلام مشغول نماز شود.

مردمى که بر اثر سستى ایمان به خداوند، خوش گمان نبودند، به رغم فساد درونى خود، از راه خیرخواهى ، به حضرتش معروض داشتند: ((ممکن است این نماز، بى اثر بماند و به مقام شامخ شما لطمه بخورد!!))

ولى آن رادمرد، با حسن ظنّى که به خداى خود داشت و جز خداى خود هیچ کس را نمى دید و جز سخن حق سخنى نمى شنید، بدین سخنان وقعى نگذارد و فرمود: ((من به دستورى که از شارع اسلام رسیده است عمل مى کنم و وظیفه خود را انجام مى دهم و بیمى از گفته این و آن ندارم . آنچه صلاح باشد، واقع خواهد شد.))

آنگاه طبق مقررّات دینیّه خود با جمعى از مردان با ایمان و با داشتن روزه ، چنانکه دستور رسیده است ، رداى مبارک را از راست به چپ و برعکس ‍ انداخت و با پاى برهنه - مانند عموى بزرگوارش حضرت ثامن الائمّه علىّ بن موسى الرّضا علیه السّلام که در ((مرو)) خراسان براى استسقاء به بیابان رفت - استغفار کنان رهسپار سمت خارج « خاک فَرَج ؛ منطقه ای در قم » گردید و به امید فتح و فرج رو به بیابان نهاد.

این حادثه مصادف با زمانى بود که متّفقین ایران را اشغال کرده و واحدهایى از سربازان انگلیسى و امریکایى در حدود ((خاک فرج )) استقرار یافته بودند.

در این میان چند نفر از دشمنان قرآن از فرقه ضالّه و مضلّه بهائیّه ، به آنها خبر داده بودند که عده زیادى از اهالى در نظر دارند به این محدوده بیایند و چاه آبى را که مورد استفاده شماست پر کنند و بعد براى نابود کردنتان به شما حلمه بیاروند.

نیروهاى متّفقین که این خبر را شنیدند، چون از جریانات و قضایا هیچ اطّلاعى نداشتند و از طرفى هم هیاهوى مردم این گفته ها را تاءیید مى کرد، کاملا براى دفاع آماده شدند و حتى تیربارها را به سوى جمعیت قرار دادند تا هنگام حمله مردم از خود دفاع کنند.

مرحوم آیة اللّه خوانساری که تنها متوجه خدا بود و هدفى خاص داشت ، با نهایت رشادت و متانت به راه خود ادامه داد و با حضور و متجاوز از بیست هزار تن از همراهان ، در حال تضرع و خشوع به ذات مقدس ‍ ربوبى ، نماز استسقاء را بجاى آورد و آن را با خطبه و دعا پایان مى داد.

دلها پرتپش و رنگ از رخ افراد پریده بود. هر کس با خود زمزمه مى کرد که آیا دعا به هدف اجابت خواهد رسید یا خیر؟

متخصّصان اروپایى که در لشکر متّفقین بودند، اوضاع جوّى را به دقّت مورد بررسى قرار داده و اظهار داشتند که علائمى از نزول باران به چشم نمى خورد.

روز دیگر، باز مرحوم آیة اللّه فقید - اعلى اللّه مقامه الشّریف - با جمعى از خوّاص اهل علم با خضوع و خشوع بیشترى به خارج محدوده رفتند و به حکم ((من لجّ بابا ولج)) بر اصرار و استغاثه افزودند و با چشم گریان و دل بریان چنین با خداى تو راز و نیاز کردند: ((خدایا، اگر بندگان تو مخالفت و معصیت تو را مى کنند، تو آنان را به غضب خود و قطع رحمتت ، مؤ اخذه مفرما و بر آنان رحم کن ، که تو ارحم الرّاحمینى .))

آنگاه از قبیل ادعیه ماءثوره و غیر ماءثوره خواندند و به سجده افتادند و با تضرع و زارى تقاضاى نزول رحمت کردند.

ناگهان آثار رحمت حقتعالى در آسمان ظاهر گردید و ابرهاى متراکم ، آسمان قم را پوشانید. مردم به سوى خانه ها روانه شدند، ولى هنوز به مقصد نرسیده بودند که باران سیل آسیایى شروع به بارید کرد و شهر و حومه را سیراب ساخت ، بطوریکه سیل در رودخانه قم به راه افتاد. روح تازه اى در سراسر باغات و مزارع و بیابانهاى سوزان دمیده شد و زمین که بر اثر بى آبى خشک و تفته شده بود، خلد برین گردید.

ظهور این کرامت بزرگ و دعاى سریع الاجابه ، در جهان اثر عجیبى بخشید، بطوریکه ژنرالها و فرماندهان لشکر متّفقین نیز تسلیم مقامات دینى شدند و از آن بزرگوار خواستند براى رفع غائله جنک جهانى دعا فرمایند و مقامات رسمى لندن و واشنگتن وقوع این حادثه شگفت انگیز را از طریق رادیو، در تمام دنیا پخش کردند.

در نتیجه ، حقّانیت دین مبین اسلام و ارزش حوزه علمیّه قم عملا بر جهانیان آشکار گشت و بر آن مردم عادى و عناصر ناپاکى که به دیانت اسلام و حوزه علمیّه قم به نظر منفى و حقارت میگریستند، ثابت شد که مردان پاک و بافضیلتى در عالم هستند که بى واسطه با عالم غیب پیوستگى پیدا مى کنند و مى توانند با نیروى ایمان جهانى را تکان دهند و طبیعت را با اذن خداوند در زیر فرمان آورند.


منبع:

چهل داستان در باره نماز و نماز گزاران

یدالله بهتاشى

حدیث سوم

- اثنى عشریه ص 245 -

قال النبى (ص ) : یا على! تمنى جبرئیل ان یکون من بنى آدم بسبع خصال و هى الصلوة فى الجماعة و مجالسة العلماء و الصلح بین الاثنین و اکرام الیتیم و عیاده المریض و تشییع الجنازه و سقى الماء فى الحج. فاحرص ذلک .

ترجمه :

پیغمبر خدا (ص ) فرمود:

یا على! (ع ) جبرئیل آرزو داشت که از بنى آدم می بود ، بواسطه این هفت خصلت :

1 - نمازخواندن به جماعت

2 - همنشینی با علماء

3 - آشتی دادن میان دو نفر

4 - اکرام ایتام

5 - عیادت از مریض

6 - حضور در تشییع جنازه

7 - آب رسانی به حجّاج 

پس تو بر این ها حریص باش.


منبع:

زبدة الاحادیث در چهل حدیث و اضافات دیگر

شیخ عباس ایمانى

با اندکی تصرف

این عکس زیبا متعلق به چه حادثه ای ست؟!

.

.


.

.

.

.

.

.

.

.

.

مسلماً قیامت نیست !!

.

.

.

.

.

.

.

.

جنگ و زلزله و سیل و حمله داعش و این چیزها هم نیست !!

.

.

.

.

.

.

.

.

در سال 68 از بین حدود 12 هزار فریم عکس این تصویر برگزیده شد و دیپلم افتخار جایزه عکس یونسکو را به خود اختصاص داد.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

عکاس این عکس ماندگار: علی فریدونی عکاس جنگ و خبری است.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.


اسم این اثر: عاشقان رهبر فقید

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

فکر می کنم دیگه حدس زده باشین:

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

.

عکسی از روز تشییع پیکر مطهر امام خمینی رحمةالله علیه


- شادی روحش صلوات -

آموزش نماز در شش سال !

پنجشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۶:۲۷ ب.ظ

شیوه تدریجى در آموزش وتربیت ، شیوه اى است که در اسلام به ویژه در عبادات ، مورد توجّه بوده است .

روایات تربیتى اسلام دستور مى دهد:


کودک را سه سال آزاد بگذار، پس از سه سال ، جمله ((لا اله الاّ اللّه )) را به او تعلیم بده .

وقتى که سه سال و هفت ماه و بیست روز شد، دوّمین جمله اى که یاد می دهی((محمد رسول اللّه )) باشد.

وقتى چهار سال تمام شد، صلوات بر پیامبر آموزش داده شود.

در پنج سالگى ، که کودک قدرت تشخیص دست راست و چپ را یافت ، او را رو به قبله قرار ده و به او سجده بیاموز.

در سال ششم ، نماز و رکوع و سجود را آموزش بده ( نماز کامل )

در سال هفتم ، شستن دست و صورت (وضو) را به او بیاموز.

و در سال نهم ، مساءله نماز را جدّى گرفته و اگر سرکشى کرد، با او برخورد تنبیه آمیز داشته باش.


منبع:

یکصد و چهارده نکته در باره نماز

استاد قرائتى

از:وسائل ، ج 15 ص 193


آن 20 نفر پس از 31 سال !

پنجشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۲۰ ب.ظ
به گزارش فرهنگ نیوز، ش خبر 128602 : ﺷﺐ ﻋﻤﻠﯿﺎﺕ ﺭﻣﻀﺎﻥ ﭘﺸﺖ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻣﯿﻦ، ﺭﺯﻣﻨﺪه ﻫﺎ ﺯﻣﯿﻦ ﮔﯿﺮ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ. ﺍﺯ 150 ﻧﻔﺮ ﺩﺍﻭﻃﻠﺐ 20 ﻧﻔﺮ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﺑﺎ ﮔﺬﺷﺘﻦ ﺍﺯ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻣﯿﻦ ﺭﺍهی ﺑﺮﺍﯼ ﻋﺒﻮﺭ ﺑﻘﯿﻪ ﺑﺎﺯ ﺷﻮﺩ. ﺑﯿﺴﺖ ﻧﻔﺮ ﻧﻮﺑﺘﯽ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ ﻏﻠﺖ ﻣﯽ ﺯﻧﻦ ﺗﺎ ﺭﺍﻩ ﺑﺎﺯ ﺷﻮﺩ ...

ﺍﯾﻦ ﻋﮑﺲ ﺻﺒﺢ ﻫﻤﺎﻥ ﺷﺐ ﺍﺳﺖ:

_____________________________________________________________________

ﺍﯾﻨﻬﺎ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﻋﮑﺲ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺁﺭﺍﻡ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﻣﻌﺼﻮﻣﺎﻧﻪ ﺳﺮ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺯﻣﯿﻦ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ،

ﻧﻪ ﻧﺎﻥ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﻭ ﻧﻪ ﻧﺎﻡ ، ﻭ ﻧﻪ ﻣﻨﺘﯽ ﺑﺮ ﮐﺴﯽ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ؛

ﺟﺰ ﺁﻧﮑﻪ ﻧﺨﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﺑﺮﮔﺮﺩﻩ ﻣﺎﻥ ﻧﻘﺶ ﺗﺴﻤﻪ ﺍﯼ ﺑﻨﺸﯿﻨﺪ ...

روحشان شاد و ﯾﺎﺩﺷﺎﻥ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺟﺎﻭﺩﺍﻥ

-جهان نیوز-